زندگی در سه دوره
زنان ایران در سه دوره
زنان کشورمان در سه دوره قبل از پیروزی انقلاب، پس از پیروزی انقلاب و در دوران دفاع مقدس به استقبال شهادت رفتند و ما فقط ذکر و خاطره ای از آنان داریم.
الف ـ قبل از پیروزی انقلاب
قبل از انقلاب اسلامی، با شروع و گسترش فعالیت های سیاسی، زنان نیز وارد عرصه مبارزه شدند حاجیه خانم نیره السادات احتشام رضوی همسر شهید نواب صفوی، از چگونگی تکثیر، ارسال اعلامیه، کتب و ... و توزیع آنها توسط زنان منتسب به فدائیان اسلام (مادر، خواهر، همسر) یاد می کند.
در روزهای خون و قیام پانزده خرداد، مهندس صفاتی(نماینده سابق آبادان در مجلس شورای اسلامی) از زنانی یاد می کند که در شهر قم به شهادت رسیده اند و ایشان شاهد آن روز بوده است.
در کوران مبارزه علیه ظلم ستم شاهی، زنان در گروهها و سازمان های سازمان دهی شده وارد عرصه مبارزه شدند. در گروههای اسلامی و غیر اسلامی، زن عنصر مؤثری بود و باعث عادی به نظر رسیدن فعالیت ها می شد که در نتیجه ساواک گمان کمتری به فعالیت های سیاسی آنان می برد. در خانه های تیمی، حضور یک زن، تلقی وجود یک خانواده را پر رنگ تر می کرد.
در گروههای اسلامی که بحث محرم و نامحرم مطرح بود، حتما زنان می بایست از محارم باشند خواهر و یا همسر. در صورت عدم امکان چنین محملی، خانه تیمی جدا برای زنان در نظر گرفته می شد و یا اینکه حضور زن در خانواده خودش مدنظر قرار می گرفت و بر آن اصرار می شد. گروههای اسلامی فعال به همین دلیل از تعداد زنان مبارز کمتری استفاده می کردند. از شهدای این دوره می توان به شهیدان فاطمه جعفریان ـ 18 ساله ـ و طیبه واعظی ـ 20 ساله ـ اشاره کرد.
این دو شهید، حدود دو سال زندگی مخفی را تجربه کردند و به همراه همسران خویش، شهیدان مرتضی واعظی و ابراهیم جعفریان که پسر خاله هایشان نیز بودند، فعالیت سیاسی خود را در تبریز، اصفهان و مازندران ادامه می دادند.
پس از محاصره تبریز توسط ساواک، گروه لو می رود. بعد از دستگیری ابراهیم به خاطر وجود اجاره نامه در جیبش، خانه آنها نیز لو می رود.اما طیبه همسر او قبل از فرار خانه را پاکسازی کرده و بر سر قرار می رود. قرار او با برادرش مرتضی منجر به تیراندازی با مأموران ساواک و شهادت مرتضی می شود. طیبه به خاطر همراه داشتن فرزند دو ساله امکان استفادها از نارنجک را نیافته و در حالی که تا آخرین گلوله شلیک می کند، دستگیر می شود. در درگیری در خانه مرتضی، فاطمه دختر خاله و همسر او با تیراندازی و پرتاب نارنجک، مأمورین ساواک را کشته و مجروح می کند و در یورشی نامردانه به شهادت می رسد. طیبه و ابراهیم یک ماه پس از دستگیری زیر شکنجه های ساواک جان باخته و به شهادت می رسند.
زهرا زندی زاده، زهرا عاملی و بسیاری دیگر از زندانیان سیاسی زن که با فشار صلیب سرخ آزاد شده بودند، در جریان تصادف ساختگی توسط ساواک ترور می شود. در وصیت نامه شهیده زهرا زندی زاده چنین آمده است: انسان تا زنده است باید کار کند کار در جهت حق. کاری که صفات خدایی را در انسان ایجاد کند.
با شروع تظاهرات و راهپیمایی های مردمی، در میان شهدا نام زنان به وفور یافت می شود؛ زیرا نقش پویا و فعال آنان از دید هیچ کس پنهان نمانده است اما باز هم قلم فراموشی سریع تر عمل می کند!
در حالی که به شهادت حاضران در صحنه، زنان در تظاهرات هفده شهریور در صف اول مبارزه حاضر بوده اند و بسیاری از آنها به شهادت رسیده اند. اما وقتی بنر عکس شهدا
به مناسبت آن ایام در میدان شهدا قرار می گیرد، از چهل عکس شهید تنها دو عکس متعلق به زنان موجود است آن هم بدون نام!
شبنم متخصص در زمان انقلاب دوازده سال داشت و ساکن اردبیل بود. محصل مدرسه رحیمی کلود (ایران دخت سابق) همراه مادرش در تظاهرات ضد شاهی شرکت می کرد و آرزو داشت دکتر شود. در همان روزها بر اثر اصابت تیر مستقیم، قدرت حرکت و صحبت از او سلب شد و در سلک جانبازان 70 درصد در آمد. مادر دل شکسته او چهارده سال از او پرستاری کرد. در آخرین لحظات حیات، در حالی که شبنم از درد به خود می پیچید فریاد زد: عزیزم، حداقل مرا موقع جان دادن صدا بزن تا من هم شریک دردهایت باشم!!
بعد از چهارده سال سکوت، شبنم فریاد زد: «مادر ...» و چشمانش را بست آن روز 4/3/72 بود.
اولین زن شهیده ایلام، ربابه کمالی، به جرم پناه دادن افراد مبارز در منزل مورد اصابت گلوله قرار گرفت و در روز عید قربان به شدت مجروح شد و در روز عید غدیر در تاریخ 28/8/56 به شهادت رسید.
زهره بحرینیان در منزل مسکونی شان در حال راز و نیاز با خدا بود. پدرش اظهار می دارد تیراندازی اوج گرفته بود سرم را بلند کردم سقف را رنگین دیدم. برگشتم بگویم سقف اطاق را ببین، دیدم که او دستش را بر سر گرفته و در حال لبخند زدن جان داده است.
سیده طیبه زمانی موسوی گودینی(1334) در روستای گودین از توابع کنگاور به دنیا آمد. در حالی که در روستا مدرسه نبود، خواندن و نوشتن را در مکتب یاد گرفت. سال 1353 مستقیما به دبیرستان رفت و در سال 1356 در دانشگاه قبول شد در جریان امداد رسانی به زلزله طبس فعالانه شرکت داشت. هنگامی که در تدارک برگزاری نمایشگاه بود در 17 دی 1357 بر اثر اصابت تیر مزدوران رژیم شاه در تظاهرات به شهادت رسید.
کبرا وحیدی قزوینی، آموزگار، در یورش مأموران ستم شاهی در تاریخ 11/10/57 به شهادت رسید. ناهید اسدی کارگر مسافرخانه ای در مشهد، در حالی که 14 سال داشت بر اثر اصابت تیر مستقیم از سوی رئیس شهربانی مشهد که بارها در مورد شرکت در تظاهرات به او تذکر داده بود به شهادت رسید.
اکرم عسگریان کرمانی، در شب اول محرم 57 در خیابان پرواز تهران در اثر اصابت تیر مستقیم به شهادت رسید و عاشورایی شد.
ب ـ پس از پیروزی انقلاب
زنان در اوان پیروزی انقلاب اسلامی وارد عرصه دفاع شدند. کم نیست عکس هایی که حضور دوشادوش آنان را در
کنار برادران رزمنده نشان می دهد اسلحه به دست، هنگام ساخت کوکتل مولوتف، پشت سنگر، در حال امدادرسانی، در حال تیراندازی به مأموران رژیم طاغوت و ... زیرا که حمایت از انقلاب، زن و مرد نمی شناسد، پس لیلی وار، عاشقانه وارد میدان شدند.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی نیز، وظیفه حمایت و حفاظت از انقلاب را بر عهده گرفتند. زهره بنیانیان در حالی که تنها دو ماه از پیروزی انقلاب اسلامی گذشته بود برای جلوگیری از فعالیت ضد انقلاب که قصد اغتشاش و درگیری را در روز کارگر داشت در تاریخ 9/2/58 به شهادت رسید. او در لبنان و فلسطین دوره آموزش چریکی را گذرانده بود و عضو گروه توحیدی صف بود.
در تکاپوی فعالیت ضد انقلاب در شهرهای مختلف صدها زن به شهادت رسیدند.
همسر و برادر همسر مریم امین پور (متولد 1323) چند روزی بود از زندان گروهک های ضد انقلاب آزاد شده بودند او تصمیم گرفت خبر آزادی ان دو را به پدرش برساند. در حالی که دختر خردسال و پسر شیرخواره اش را در بغل گرفته بود به روستای ایران خواه رفت. ضد انقلاب که در پی او بود به خانه پدرش حمله برده و به نحوی با آرپی جی هفت اطاق را مورد حمله قرار داد که پیکر پدر وی قطعه قطعه گردید. ضد انقلاب سپس وی را دستگیر و به میدان روستا برد جمعیت روستا تلاش زیادی برای آزادی وی به عمل آوردند اما فایده نداشت ملحدین منافق وی را در ملاءعام و در جلوی چشمان دختر کوچکش که در آخرین لحظات برادرش را از مادرش گرفت تیرباران نمودند. دختر شهیده با لطائف الحیل از چنگ ضد انقلاب رهایی یافت. آن روز اول خرداد 1363 بود حسیبه خرمتایی فرزند امام جمعه موقت سقز بود وقتی برای ترور حاج ماموستا به مسجد حمله بردند وی را به شدت مجروح و مضروب نمودند. حسیبه(روناک) در این حمله مجروح و قبل از رسیدن به بیمارستان به شهادت رسید.(مورخه 12/4/60).
شرافت یزدی به همراه همسرش زین الدین فخری به جرم اسلام خواهی، شبانه مورد حمله مزدوران دموکرات قرار گرفت و در تاریخ 20/3/62 در منزل مسکونی خود در روستای بزوش کامیاران شهید شد.
گروهک ها حنیفه رستمی را به جرم پناه دادن همکاری با نیروهای رزمنده اسلام در روستای چشمیدر کردستان در تاریخ 24/11/60 تیرباران کردند. وی مادر یک شهید و یک جانباز بود.
ناهید فاتحی کرجو را پس از یازده ماه اسارت و شکنجه های فراوان زنده به گور کردند.
هنوز کوههای کردستان به یاد داردند مظلومیت دختری را که هیچ گاه به خواست ضد انقلاب کومله برای توهین به حضرت امام (ره) وقعی ننهاد و تا پای جان در این راه پیش رفت. مزدوران گروهک رستگاری «عایشه اداک» را در حالی که باردار بود و یک طفل نیز در بغل داشت در ژیوار مریوان شهید کردند.
«فرشته باخویشی» را از منزل خود در روستا ربوده و تیرباران کردند. شمسی فاتحی در منزل مسکونی اش تیرباران شد. شهربانو نجاتی، پرستار نوزده ساله آمبولانس در درگیری های گنبد کاووس توسط منافقین و ضد انقلاب به شهادت رسید.
بسیاری از صحنه های شهادت با وقایع جانگذار و اشک بار همراه بوده است وقتی منافقین برای ترور یکی از کارگران وارد مجتمع مسکونی در تهران می شوند به اشتباه وارد خانه بعقوب استیلاف می شوند، همسر وی انیس نوری مورد اصابت گلوله منافقین قرار می گیرد. اما فرزند پنج ساله وی از او جدا نمی شود. منافقین او را از مادر دور می کنند. کودک دوباره نزد مادر می رود این صحنه حتی منافقین کوردل را تحت تأثیر قرار می دهد. مادر مضروب و غرقه به خون را به بیرون آپارتمان برده و کودک را کنار او رها می کنند تا خانه را به آتش بکشند. شدت انفجار به حدی است که تمام شیشه های ساختمان می شکند و فرو می ریزد.
زینب(میترا) کمائی؛ دانش آموز، شب سال نو هنگامی که از مسجد به خانه برمی گشت توسط منافقین ربوده شده و با روسری خودش به شهادت رسیده و زیر خاک ها مدفون گشت تا پس از چند روز کارگران ساختمانی او را یافتند. خبری ازاو به دست نیامده بود در آن زمان دو خواهر و برادر وی به عنوان امدادگر و رزمنده در منطقه جنگی حضور داشتند. فوزیه شیردل؛ پرستار در جریان دفاع سرسختانه گروه شهید چمران از پاوه با پهلوی دریده و بر اثر شدت خونریزی به شهادت می رسد. هلی کوپتر حامل پیکر وی و شهدای دیگر توسط ضد انقلاب منفجر می شود. شهید چمران از این پرستار در اولین مصاحبه خود با سیمای ج.1.1.که در زمان آزاد سازی پاوه صورت گرفت یاد کرده است.
ج ـ در دفاع مقدس
یکی از صحنه های شهادت زنان در دفاع مقدس بوده است اتصال به منبع لایزال الهی به شهادت، مظلومانه ترین نوع پیوستن به خدا است.
بسیاری از زنان در درگیری های تهاجم ارتش بعث عراق به میهن اسلامی به شهادت رسیدند شهناز حاجی شاه، شهناز محمدی زاده در کنار هم در حوالی چهارراه گل فروشی خرمشهر مورد اصابت خمپاره قرار گرفته و به شهادت می رسند. خانواده حاجی شاه، دو شهید دیگر در دامان خود پرورده است.
پروانه شماعی زاده، بهیار آموزشیار نهضت سوادآموزی، جهادگر، پاسدار ... جزء معدود خانم هایی بوده است که حق تردد به مناطق جنگی را داشت. علاوه بر آنکه به عنوان بهیار و امدادگر، در سر پل ذهاب خدمت می کرد به عنوان راننده آمبولانس راننده وانت جهت حمل نفت و سوخت برای مردم و رزمنده ها، آموزشیار نهضت و ... نیز فعالیت می کرد. هنگامی که برای دیدن خانواده جنگ زده اش به کرمانشاه رفته بود بر اثر بمباران هوایی به شهادت رسید. پیکر او را در عید مبعث 26 دی ماه 1366 بعد از 12 ساعت از زیر خاک ها بیرون کشیدند.
مادر شهیدی از مریم قول گرفت هر سال در نبود او به مزار شهیدش برود، مریم به این قول وفا می کرد. مریم، امدادگر بیمارستان شرکت نفت آبادان، همکار فرهنگی بنیاد شهید بر اثر اصابت ترکش خمپاره دشمن شهید شد.
معصومه خسروی زاده، پزشکیار در حالی که باردار بود و خود را برای زیارت امام رضا(ع) آماده کرده بود همراه شهیدان فکوری، کلاهدوز، جهان آرا و ... در آسمان ایران به آتش کشیده شد.
خانواده شهیدان قزوینی، یازده شهید از مادر بزرگ ،پدر، مادر، سه دختر و نوه ها را در موشک باران تهران از دست دادند. خانواده آشوری اودشیوکرسی پدر، مادر و رومینای محصل را از دست دادند. خانواده صحرایی داغدار بتول، توران
و حمید صحرایی و مادرشان خیزران باقری در بمباران ایلام شهید شد. مهوش پروری معلم روستا، در هنگام مرخصی در ایلام به شهادت رسید. هوران تکش، بهورز روستا در بمباران سال 1362 به شهادت رسید.
از صدیقه صمصمامی که در تاریخ 24/10/65 در بمباران هوایی قم به شهادت رسید فقط شناسنامه ای باقی مانده است. اعظم شفاهی کارگر سفیداب سازی که برای مغازه همسرش رُب گوجه فرنگی، مربا و ترشی تهیه می کرد در 17/1/64 بر اثر بمباران همدان به شهادت رسید.
در عرصه های تبلیغ نیز زنان اقدام مؤثری انجام می دادند. با گسترش فعالیت ضد انقلاب در شهرهای پاوه، مهاباد، پیرانشهر، سنندج و ... معلمین و پرستاران مورد تهدید قرار می گرفتند. مهاجرین از شهرهای مختلف برای حمایت از مردم و دفاع از انقلاب به شهرهایی که در آنها درگیری وجود داشت اعزام شدند. برای تبلیغ تدریس و پاسداری از دستاوردهای انقلاب اسلامی و بسیاری در این راه کشته و مجروح شدند.
فهیمه سیاری، مبلغ اعزامی از حوزه علمیه قم، ساکن زنجان بر اثر تیر مستقیم ضد انقلاب به شهادت رسید. حاجیه ساعد هنگام اعزام به آذربایجان غربی به شهادت رسید.
هرگاه رزمندگان اسلام به پیروزی بزرگی در عملیات دست می یافتند. شهرها و روستاها مورد تهاجم سرسختانه بمب و موشک حتی بمباران شیمیایی قرار می گرفت. بسیاری از عزیزان، تمام خانواده خود را از دست دادند.
عطیه بهرامی، لیلا رحیم زاده، بهیه پرتوی به همراه چهار فرزندش، مریم خالدی و سه فرزندش، مینا سوره و دخترش، صبری سعیدپور و مادرش، فوزیه پاخوه به همراه خانواده اش ـ وقتی در خواب شبانه بودند ـ و صدها تن دیگر با بمب شیمیایی مسموم و به شهادت رسیدند.
به خاطر اوج حملات بعثی ها در نقاط مرزی بیشترین آمار شهدای زن مربوط به استان خوزستان با 1322 شهیده است در مقام بعدی استان های کردستان آذربایجان غربی، ایلام و ... قرار دارند.
شهادت ها در استان خوزستان طیف وسیعی را در بر می گیرد. زهره خیرعلی، شهیدی است که در اسارت به شهادت رسیده است هیچ مدرک، سند، شناسنامه و ... از او در دست نیست. شهرهای مختلف تعداد زیادی شهیده را در خود پرورده اند.
البته اینها قطره ای از دریا است هر شهیدی پیامی دارد که باید آن را منتقل کرد به قول شهیده مرضیه دزفولی که در 22/12/59 به شهادت رسید؛ به وسیله هنر بهتر می توان پیام خون شهیدان را به دیگران انتقال داد.
اما چه قلمی قادر است در رثای «فاطمه نیک» بنویسد. مادر سه شهیده از هرمز که خواهر شهید، خاله شهید، عمه شهید و مادر خانم شهید و به طور کلی یادگار 9 شهید از خانواده بود و در سن 66 سالگی در مراسم برائت از مشرکین به شهادت رسید.
یا چگونه از حاجیه کبرا تلخابی از قم بگوید که اربعین شهادت وی با دومین سالگرد همسر شهیدش حاج علی، سومین سالگرد فرزند شهیدش ابوالقاسم و پنجمین سالگرد فرزند شهیدش احمد برگزار شد و بتواند حق مطلب را ادا کند.
و بنویسد از رقیه رضایی متولد 1344، جوان ترین شهید برائت از قزوین و اینکه پیکر مطهر حاجیه رقیه مردانی مادر شهید محسن جباری دو ماه بعد به دست خانواده اش رسید. و یا بگوید از از زهرا حسینی، متولد بلخ افغاستان که فرزندش در جریان جنگ تحمیلی عراق به شهادت رسیده بود و دهها شهید دیگر که همگی در جریان مراسم برائت از مشرکین به شهادت رسیدند.
جنگ همواره وجود دارد، هر کجا که ظلمی است و شری که مدافع ظلم است.
اما جدا از آمار 6601 شهیده زن از سراسر کشور و طرق مختلف شهادت آنها (درگیری با دشمن، ترور، موشک باران، بمباران، برائت از مشرکین، حمله ضد انقلاب، حمله اشرار، و ...) و حتی سن و سال، تأهل و تجرد، مادر بودن یا نبودن، مذهب و ... آنچه دل را به درد می آورد مظلومیت آنهاست.
مادر شهیده زینب گفت: در این مدت کجا بودید که از دخترم بگویید.
خانواده شهید اکرم چیزی از او به یاد ندارند و می گویند 30 سال گذشته است باور کنید یادمان نمی آید.
خانواده شهیده ... با فعالیت های انقلابی او مخالف بودند. هیچ اطلاعاتی ارائه ندادند. خانواده شهیده ... به خاطر ترس از حرف مردم که تاکنون زخم زبان هایشان را تحمل کرده اند، سکوت می کنند.
... به راستی تا به حال چه می کردیم؟ تا به حال چه می کردند؟
چه کسی می تواند تاوان این همه روزهای سرد سکوت را بپردازد.
بعد از گذشت این همه سال؛ پدر شهیده نیست تا بگوید دخترک او در سه سالگی چه می کرد. مادر شهیده به یاد ندارد چگونه موهایش را شانه می کرده روبان سفید بر آن می زده تا به مدرسه برود. خواهر شهید فراموش کرده است شوخی های در راه مدرسه را، برادر شهیده پنهان کردن اعلامیه ها را در یاد ندارد...
و آنها که می گویند؛ بیشتر خاطرات را، تاول پاها را، زخم دست ها را در پیچ و خم زندگی به فراموشی سپرده اند.
مرور این همه غم و غصه، اشک و آه، ناله و فریاد و ... تنها به دعای زینب (سلام اللّه علیها) امکان پذیر است.
تنها به این امید که زینب و رباب، رقیه و فاطمه، سکینه و قمری، فکیهه و ماریه ... چشم بر قلمی داشته باشند که از یاران عشق، رهروان قافله نور، از یاران و از دوستداران اهل بیت(ع) می نویسند