یاران امام زمان(ع)
جایگاه زنان در میان یاران امام زمان(ع)
.یکی از مباحث پر سر و صدا که معرکة آراء و مورد تضارب افکار واقع شده و در طرف نفی و اثبات، طرفدارانی با طرز تفکر خاصّ دارد موضوع ورود بانوان در اجتماع و قرار گرفتن در کنار مردان و حضور آنان در کارهای بزرگ اجتماعی و سیاسی و اقتصادی و مدیریتی است. کسانی در این مصاف و معرکه نظر اثباتی دارند و روی آن پافشاری می کنند که اکثراً و اقلاً غربی ها هستند و بعد طیفی از شرقی ها و گروه هایی از مردم غرب زده از کشورهای اسلامی.
شایان ذکر است که غربی¬ها چون اکثراً نزدیک به نوع، تعهدات شرعی و الهی ندارند و فرهنگ خاص به خود را دارند که مع¬الاسف بسیار فرهنگ منحطّی است زیرا نظر آنان دربارة زن و مرد آزادی مطلق و بی¬قید و شرط است که در حقیقت، آزادی حیوانی به شمار می¬رود، از این¬رو اکنون مخاطب و مورد توجه گفتار و نوشتار ما آنها نیستند.
چنانکه غرب¬زدگان خودباخته نیز اکنون مورد نظر در این مقاله نمی¬باشند که با آنها باید از دریچه دیگر سخن گفت یعنی از رهگذر نیاز آدمی به استقلال در فکر و اندیشه و اینکه فائزه و شاخصة انسان، استقلال فکری اوست و شایسته نیست انسانی که خداوند عقل و خرد مناسب، به او عطا فرموده، چشم بسته دنباله¬رو دیگران باشد چنانکه مولایمان امام اهل تقوی و یقین امیرالمؤمنین علی(ع) فرموده: «لا تکن عبد غیرک و قد جعلک الله حرّا» 1
(بندة غیر خودت نباش در حالی که خداوند تو را حرّ و آزاد آفریده است.)
آری اطاعت و دنباله¬روی دیگران شایستة یک انسان خردمند و آزاده و فهیم نیست مگر اینکه اطاعت و پیروی او از یک مقام برجسته و متصل به ذات لایزال الهی باشد که همان انبیای عظام آسمانی و اولیای پروردگارند.
در این میان گروه سومی داریم که طرفدار ورود بانوان در همة کارها و مشاغل سیاسی و اجتماعی و غیر آن هستند و با صبغة دینی وارد می¬شوند و احیاناً به بعضی از روایات و یا به گوشه¬هایی از تاریخ تمسّک کرده و استدلال می¬کنند و بیشتر نظر ما در این مقام آنانند و بعداً وجوه استدلال آنها را ذکر کرده و بررسی می¬کنیم.
و اما گروه دوم یعنی نافین و کسانی که سخت با نظر اول در مخالفت و ستیزند و ورود زنان در کارهای کلان جامعه و در سیاست¬گذاری¬های کلی و ادارة نظام جامعه و بویژه با اختلاط زن و مرد و پسر و دختر را به کلی صحیح نمی¬دانند. این گروه از جوامع دینی و مردمان، معتقد به جهان ابدیّت و پایبند به اصول و ارزش¬های انسانی و اسلامی مانند غیرت، شرف، کرامت نفس، آبرومندی، حیا، شرم، متانت و وزانت و سایر مفهوم عالیه می¬باشند و چون این نظریه مستفاد از مکتب والای انبیای الهی و موافق با عقل سلیم انسانی است ما نخست این را تقریر و تقریب می¬کنیم و آنگاه به سخنان مخالفان می¬پردازیم.
نظریه حجاب و حفاظ زن در حقیقت نوعی صیانت و حفاظت از زن و مقام شامخ اوست و بهترین راه برای تصدیق این مطلب یک بررسی دقیق و آمارگیری تحقیقی از وضع دو گروه از زنان است و اینکه آیا زنان در حجاب بیشتر دچار آسیب¬های خطرناک اجتماعی می¬شوند یا زنانی که پوشیده¬اند و خود را از انظار نامحرمان حفظ کرده و از اختلاط با مردان احتراز دارند؟ آیا زنان و دختران بی¬بند و بار و لاقید و عریان و نیمه عریان بیشتر مورد تعدّی و تجاوز و در نهایت مورد قتل قرار می¬گیرند و اعضای بدن آنها مثله می¬شود و آنها را ناجوانمردانه به آتش می¬کشند و خاکستر می¬کنند و یا به فرار کردن از محیط خانه و نزدیکان بلکه از شهر و دیار خود رومی¬آورند و بالمآل به زشت¬ترین کارها رو می¬آورند و مطرود خانه و فامیل و آشنایان بلکه عامه مردم می¬شوند و خلاصه در جامعه منزوی می¬گردند و بالاخره با فضاحت و رسوائی و بی¬آبرویی و با یک دنیا سرافکندگی و ذلّت از بین می¬روند یا زنان پوشیدة خانه¬دار و یا زنان شاغلی که مختلط با مردان نمی¬باشند و بسیار با وقار و سنگین به کار خود ادامه می¬دهند؟ اکنون مراجعه و تحقیق و تحصیل این آمار را به عهدة مخاطبان می¬گذاریم و اگر دیدند که طبق استقراء دقیق و آمارگیری کامل و منصفانه آسیب¬هایی که زنان بی¬بند و بار و عنان گسیخته را تهدید می¬کند در سطحی وحشتناک و غیرقابل وصف است، پس باید بپذیرند که عقل و خرد انسانی و تجربه مکرّر انسانی ایجاب می¬کند که نپخته و نسنجیده سخن نگویند و از اختلاط مرد و زن با هم و ورود زنان در کارهای رده بالای جامعه که مستلزم اختلاط است حمایت نکنند و طرفداری بیجا ننمایند.
دلیل دوم بر این موضوع نصوص قرآن کریم است. از جمله در سورة احزاب، آیه 32 و 33 خطاب به زنان پیغمبرمی¬فرماید:
«یا نساء النبی لستن کاحدٍ من النساء ان اتقیتن فلا تخضعن بالقول فیطمع الذی فی قلبه مرض و قلن قولاً معروفاً و قرن فی بیوتکن و لا تبرجن تبرّج الجاهلیة، الاولی و اقمن الصلاة و آتین¬الزکاة و اطعن الله و رسوله.»
(ای همسران پیامبر! شما همچون یکی از زنان معمولی نیستید اگر تقوی پیشه کنید پس نرم و مهیج سخن نگوئید که بیماردلان در شما طمع کنند و سخن شایسته بگوئید و در خانه¬های خود بمانید و همچون دوران جاهلیّت نخستین در میان مردم ظاهر نشوید و خودنمایی نکنید و نماز را بر پا دارید و زکات را بپردازید و خدا و رسولش را اطاعت کنید.)
حقّا که این آیة کریمه برای اهل توجه کفایت می¬کند. کیفیت و نحوة سخن گفتن زنان را بیان کرده که نرم و فتانانه سخن نگوئید نکند آنان که در دل انحراف و بیماری شهوات و هوسبازی دارند طمع پیدا کرده و دنبال شما به راه بیفتند.
نیز مواد کلمات آنان را محدود می¬کند که گفتار آنان خوب و شایسته باشد نه سخنانی که بوی انحراف می¬دهد و راه دیگران را به سوی گناه باز می¬کند و موجب تهییج شهوات زنان و دختران و مردان و پسران شود.
امر به قرار گرفتن در خانه و خودنمایی نکردن در انظار داده و می¬فرماید: در خانه جا بگیرید و قرار داشته باشید و مانند زنان عهد جاهلیّت گذشته و نخستین نباشید و خودنمایی در انظار مردان نکنید و خلاصه جاهلیت دوّم را به وجود نیاورید. و در آخر به نماز و زکات و اطاعت از خدا و رسولش امر فرموده است.
وجه سوّم استدلال، روایات عدیده مأثور از رسول اکرم و عترت طاهره و آل عصمت است و ما بخشی از آنها را در اینجا ارائه می¬کنیم.
شیخ حرّ جبل عاملی نقل کرده از شیخ صدوق در «مَن لا یحضره الفقیه» از اصبغ بن نباته که می¬گوید: شنیدم حضرت امیرالمؤمنین(ع) می¬فرمود:
«یظهر فی آخرالزمان و اقتراب الساعة و هو شرّ الازمنة نسوة کاشفات عاریات متبرجات من الدین خارجات، فی الفتن داخلات، مایلات الی الشهوات، مسرعات الی اللّذات، مستحلّات المحرمات فی جهنم خالدات.»2
(در آخرالزمان و نزدیکی¬های قیامت که خود بدترین زمان است زنانی ظاهر شوند برهنه و عریان و خودنمایی کننده، از دین خارجند و در فتنه¬ها و امور پر ماجرایی وارد می¬شوند راغب به سوی شهوات و هوسرانی¬اند، شتابان به سوی لذّت¬ها می¬روند محرمات خدا را حلال می¬شمرند در جهنم مخلد خواهند گردید.)
و از پیامبر اکرم (ص) نقل شده که: «ایما امرإة تطیبت و خرجت من بیتها فهی تلعن حتی ترجع الی بیتها متی ما رجعت.3»
(هر زنی که خود را معطر کند و از خانه خارج گردد پس او مورد لعنت است تا وقتی که به خانه برگردد هر وقت که باشد.)
و از حضرت موسی بن جعفر(ع) روایت شده که فرمود: «جهاد المرأة حسن التَّبَعُّل»(4) (جهاد زن، نیکو شوهرداری کردن است.)
از پیامبر بزرگوار اسلام روایت شده: «من کان یؤمن بالله والیوم الآخر فلا یبت فی موضع یسمع نفس امرأة لیست له بمحرم»،5 (کسی که ایمان به خدا و روز قیامت دارد پس نماند در جایی که نَفَس زن نامحرم را استماع می¬کند.)
و نیز نقل شده که یکی از بنی¬هاشم حضرت رضا(ع) را با جماعتی از خاندان آن حضرت به خانة خویش فرا خواند در این هنگام صاحبخانه دختر بچة خود را به مجلس آورد اهل مجلس همگی او را به خود نزدیک نموده ـ و نوازش کردند ـ و چون دختر بچه نزدیک به حضرت رضا (ع) شد آقا از سن او پرسش کردند عرض شد: پنج سال دارد در این هنگام حضرت رضا او را از خود دور کردند.6
امام امیرالمؤمنین(ع) در نامة خود به فرزندشان امام حسن(ع) راجع به زنان
می¬فرماید:
«واکفف علیهن من ابصارهنَ بحجابک ایَاهن فانَ شدة الحجاب ابقی علیهن و لیس خروجهنَ باشد من ادخالک من لا یوثق به علیهن و ان استطعت ان لایعرفن غیرک فافعل ولا تملک المرأة من امرها ما جاوز نفسها فانَ المرأة ریحانة و لیست بقهرمانة».7
(با حجاب و پوششی که بر آنان قرار می¬دهی جلو دیدگان آنها را بگیر زیرا شدت حجاب و سعی در پوشیده بودن زنان آنان را باقی¬تر و پایدارتر می¬دارد و بیرون رفتن آنان سخت¬تر و بدتر از این نیست که فرد غیرقابل اطمینانی را نزد آنان بیاوری.)
اکنون ای زن و مرد مسلمان و ای دختر و پسر خداپرست!لحظاتی¬چند از همه جا و از همة پیش¬ذهنی¬ها و پیش¬د¬اوری¬ها و حرف¬های بی¬اساس وبی¬ارزش این و آن خودت را تخلیه و تجزیه کن و آنگاه وجدان پاک خود را حاکم قرار ده و ببین که امامان معصوم چه فرمودند و چه دستورات اکیدی راجع به صیانت زن و دور بودن از مجامع رجال و اختلاط با مردان فرموده¬اند و در بسیاری از موارد اسرار و حِکَم آن را هم یادآوری کرده¬اند که هر فرد بی¬نظر و بی¬غرض و مرضی را متقاعد و قانع می¬سازد بلکه دلباختة خود می¬سازد.
وجه چهارم در اثبات مطلوب، سیره مستمرّه زمان ما تا زمان معصومان علیهم السلام است بدون شک این تقیدی که خانواده¬های متعهد و متدین راجع به حجاب و دوری از اختلاط زن و مرد دارند، متخذَّ از طبقه قبل و آنها نیز از نسل قبل است و حالات علمای ربّانی و مردمان متدّین و پاک در عصر حاضر و اعصار گذشته و
نقل¬های گوناگون راجع به تقیّد و تعهد نسل دیندار خصوص علماء عالیمقدار، همه گواه آن است که این سیره سیره قطعّیه و متصل به عصر امامان و معصومان پاک علیهم¬السلام است. برعکس خانواده¬هایی بی¬اعتنا به حجاب و پوشش بوده¬اند و در مجالس ساز و رقص و موسیقی با هم مختلط بوده¬اند که کلاً هتاک و بی¬باک و دور از شرم و حیا و آداب و سنن دینی و اسلامی و خلاصه مردمان بی¬بندوبار بوده¬اند و این مطلب دلیل قاطع و غیرقابل جواب است.
ادلة مخالفان
کسانی که در زیر چتر حمایت از حقوق زنان با آن که در زمرة مسلمانانند و از اسلام و قرآن دم می¬زنند، از ورود و حضور زنان در کارهای کلان و سنگین اجتماعی و سیاسی و اقتصادی طرفداری می¬کنند، گاه گاه به بعضی از امور مربوط به دین و تاریخ اسلامی و یا بعضی از روایات تمسک می¬کنند. یکی از استدلالات آنها جریان ایراد خطبه از سوی¬ حضرت زهرا(س) آن هم در مسجد و در منظر و مرآی مهاجر و انصار است. آنان می¬گویند: اگر آمدن زنان در میان مردان و سخنرانی و اقدامات سیاسی و دخالت در امور مملکت بر زن روا نبود چطور حضرت زهرا این اقدام شجاعانه را کرد و در محضر مهاجر و انصار خطبه خواند.
ولی این استدلال در نهایت ضعف است و بازگو کنندة این حرف مصداق بارز شعر شاعر عرب است که می¬گوید:
حفظت شیئاً و غابت عَنْکّ اشیاء. یک حرف را فرا گرفته و صدها سخن را از یاد برده¬ای! زیرا اوّلاً این مطلب هیچ دلالتی نه بر تصدی امور مدیریتی برای زنان دارد و نه بر اختلال زن و مرد، ثانیاً این جریان یک بار صورت گرفت آن هم به حکم ضرورت قطعی و رعایت الاهمّ فالاهم که اگر به مسجد نمی¬آمد و آن خطبة غرّا را ایراد نمی¬کرد برای همیشه حقیقت مکتوم می¬ماند و اسلام ناب که همان خط ولایت علی و آل علی علیهم السلام و مسیر امامت آنهاست، به کلی نابود می¬شد و حضرت زهرا با آن خطابة آتشین و استدلالی و کوبنده، اسلام ناب را حفظ و بیمه کرد و چنان جایگاه امیرالمؤمنین(ع) را محکم و مشیّد نمود که همة فریبکاری¬ها و تزویرهای شخص حاکم و هیئت حاکمة فریب¬گر را نقش بر آب کرد و مشت فریب آنان را باز نمود و تحقیقاً هیچ عاملی مانند این خطبة غرّا و سخنان کوبنده و مستدل و برهانی حضرت زهرای طاهره سلام الله علیها نمی¬توانست اینگونه روشنگری کند و اسلام ناب را از زیر غبار سالوس و دروغ، نمایان سازد.
بنابراین برای آوردن زنان در متن جامعه و محوّل کردن کارهای بزرگ به آنان و اختلاط زنان با مردان و دخترها با پسرها هرگز نمی¬توان بدین برنامه و عملکرد حضرت صدیقة طاهره تمسّک کرد و استدلال نمود بلکه به تقریبی و بیانی، موضوع خطبة مبارکة حضرت فاطمه دال بر عکس مطلوب این آقایان است زیرا این رویکرد حضرت زهرا(س) همین یک بار بود نه از قبل سابقه دارد و بعداً هرگز تکرار نشد آری آن یک برنامة استثنایی بود که حضرت زهرا(س) به حکم ضرورت ولابدّی آن را اجرا فرمود.
2. استدلال دیگری که احیاناً بر این موضوع می¬شود، جریان خطبة غرّای نائبة الزهرا حضرت زینب کبری سلام الله علیهماست آن بانوی معظمه خطبه¬ای را در مجلس یزید با حضور مردان آن هم رجال سیاسی و طبقات مختلف ایراد کرد و یزید و اطرافیان او را مخاطب قرار داد و وجود مأموران حکومتی و رجال سیاسی از ایراد خطبة آن مکرمه ممانعت ننمود.
ولی این استدلال هم استدلالی ضعیف است و نمی¬تواند مدّعای این آقایان را ثابت کند زیرا شرائط خطبه حضرت زینب همان شرایط خطبة حضرت زهرا سلام الله علیها بود و بانوی اسلام مشاهده کرد بهترین زمینه برای رو کردن چهرة کریه و سیاه یزید که خود را حاکم اسلام و جانشین پیامبر اکرم(ص) معرفی کرده و دست به این چنین اقدام وقیحانه¬ای زده که بهترین سلالة دودمان رسالت و امامت را با فجیع¬ترین وضعی به شهادت رسانیده و دختران حرم رسول¬الله را به اسارت گرفته، همین جاست بویژه آن که سفراء و نمایندگان سایر کشورهای مرتبط نیز در مجلس حضور دارند و بطور طبیعی چنین پدیدة بسیار مهم و عظیمی که یک زن به ظاهر اسیر چنین افشاگری کند را به ممالک و بلاد خود منتقل خواهند ساخت و از طرفی اگر حضرت زینب کبری سکوت می¬کرد امضا و تصویب و تأیید همة جنایات یزید بود، خصوصاً که یزید در همان مجلس هم کلمات کفرآمیز و تردید را راجع به بعثت پیامبر و حشر و نشر و معاد و امثال آن بلکه نفی این امور را بر زبان جاری کرده بود، بنابراین به پا خواستن آن حضرت و ایراد آن چنان خطابه¬ای در برابر همة انظار، امری بود به غایت ضروری و ترک آن فرصت¬سوزی بینّ و آشکار بود و سکوت بانوی اسلامی از دست دادن فرصتی بود که برای احیاء کلمة الله و اقامه حق و کوبیدن باطل دیگر هرگز به دست نمی¬آمد. حال آیا می¬توان اختلاط زنان و مردان و بیرون آمدن زنان با انواع و اقسام آرایش¬ها و حضور در کنار مردان، پیوسته و مستمر و سایر مقدمات و مقارنات و مؤخرات کجا و از سوئی جلوه¬گر شدن با انواع رموز هوسبازی کجا و رقم زدن سرنوشت مردم و مستضعفین کجا؟
علاوه که حضرت علیا معظّمه زینب سلام الله علیها در همین خطبه از آوردن زنان محترمه به مجلس مردان و نامحرمان و از هتک شدن حجاب آنان فریاد می¬زند و
می¬فرماید: «اَمِنَ العدل یا بن الطلقاء تحذیرک حرازک و اماءک وسرقد بنات رسول الله سیایاقد هتکت ستورهن و ابدیت وجوههن...»
آری با این جملات آتشین بر یزید جنایتکار می¬شورد و او را توبیخ می¬کند که تو زنان و حتی کنیزانت را پوشیده داشتی و در حجاب و پوشش قرار دادی و برای آنان حریم و حرم قائل شدی ولی دختران پیامبر و ذریه رسول¬الله را به مجلس نامحرمان سوق داده و کشانیدی و هتک ستر و پوشش آنان را کردی.
حقیقت آن است که این¬گونه استدلال کردن خود و جامعه را فریب دادن است و خطبة حضرت زینب(س) دلیل محکم بر محکومیت اختلاط زنان با مردان و ورود بانوان در جامعه بدون حافظ کامل است نه دلیل بر جواز حضور زنان در کنار مردان آن هم با این همه سر و سودا و ابتذال.!!
3. سومین وجهی که برای جواز موضوع مزبور بدان تمسک شده موضوع حضور زنان در زمره یاران و همراهان امام زمان است که طبق روایت تعدادی از زنان جزء اصحاب و همراهان حضرت ولی¬عصر(عج) به هنگام ظهور آن حضرت می¬باشند.
آری بعضی از روایات دلالت بر وجود تعدادی از زنان در زمرة همراهان حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف دارند مانند روایت جابر جعفی از حضرت
ابی¬جعفر امام باقر(ع) که آن حضرت ضمن حدیث مفصلی فرموده¬اند:
«و یَجیُ والله ثلاثماة و بضعة عشر رجلاً فیهم خمسون امرأة علی غیر معاد»8 به خدا سوگند که سیصد و سیزده نفر می¬آیند که در میان آنها پنجاه نفر زن است آنان یکباره و بدون سابقه در مکه اجتماع کرده و گرد می¬آیند.) این روایت را عیاشی مفسّر و محدّث گرانقدر در تفسیرخود آورده و نقل کرده است و شما خود می¬نگرید که هیچگونه تعرضی راجع به منظور و هدف از حضور آنان در این روایت نشده و فقط اصل بودنِ آنان در جمع همراهان مورد تصریح واقع شده است و اینکه ما بگوئیم امام زمان اینها را می¬آورد تا کارهای مدیریتی را به عهده بگیرند، این بیش از یک حدس شخصی نیست و به غیب¬گویی اشبه است.
و از نظر فنی و صناعت فقهی و اجتهادی، استدلال به این روایت برای اثبات جواز حضور زنان در کارهای مدیریتی و برنامه¬های کلان مملکتی از جهات مختلف مورد اشکال و خدشه است.
زیرا چنانکه در نزد اهل فن مسلَم است و منهج مألوف و متداول استنباط و اجتهاد بر آن استقرار یافته، در استدلال به روایت شرط است که اوَلاً روایت، از نظر سند، صحیح و یا لااقل معتبر و موثوق به باشد.
و ثانیاً از نظر دلالت، ابهام و اجمال و اشکالی نداشته باشد و صریح در مطلوب، و یا دست کم ظاهر در آن بوده و ظهور عرفی داشته باشد.
اکنون این روایت را از هر دو بُعد می¬نگریم:
اما از جهت سند: تعبیر عیَاشی که ناقل اصلی این روایت است این چنین است: عن جابرالجعفی عن ابی جعفر(ع)...
ملاحظه می¬کنید که روایت از جابر جعفی نقل می¬شود و وسائط بین عیَاشی و جابر ساقط شده و سلسله افتاده و ذکر نشده است و بنابراین، روایت مزبور به اصطلاح اهل درایه مقطوعه است و اصولاً همه روایات این کتاب، چنین است زیرا چنانکه مرحوم علامه طباطبایی رضوان الله علیه در مقدمة آن فرموده¬اند، این تفسیر دچار دو مشکل گردیده است:
یکی اینکه هر چند در بدو امر روایاتش همه مستند و متصل بوده ولی بعضی از نسّاخ، آن را مختصر کرده و اساتید آن را حذف و به ذکر متون روایات، اکتفا نموده و آنچه اکنون در دست است مختصر تفسیر عیَاشی است نه اصل آن.
دیگر اینکه بخش دوم این کتاب بعد از مؤلَف، مفقود گردیده و آنچه که الآن موجود است مربوط به جزء نخستین آن است البته جهت دوم فعلاً در بحث ما تأثیری ندارد.
به هر حال روایت، مقطوعه و محذوف¬السند است و در نتیجه نمی¬دانیم چه کسانی در سلسلة سند بوده¬اند تنها اولین شخص سلسله که جابر جعفی است ذکر شده البته او از ثقات و از بزرگان اصحاب حضرت امام محمدباقر(ع) است ولی وسائط بین او و عیَاشی که در اواخر قرن سوم از هجرت می¬زیسته و لامحالة افرادی متعدّدند، معلوم نیست و طبعاً روایت از اعتبار می¬افتد. این از جهت سند.
و اما از جهت دلالت: این روایت چنانکه ذکر شد تنها بر این موضوع دلالت دارد که در میان اصحاب حضرت مهدی موعود(عج) پنجاه نفر از زنانند ولی هیچگونه دلالتی نه مطابقی و نه تضمینی و نه التزامی و حتی نه تلویحی در آن نیست که آن حضرت این زنان را به کارهای کلیدی می¬گمارند و برای ریاست و زمامت و مناصب تصمیم¬گیری و قانونگذاری با خود آورده و یا برای این جهت انتخاب می¬کنند.
البته کسی نمی¬گوید که این زنها را در یک جای سربسته نمی¬گذارند که عبادت کنند ولی مگر امر دائر میان این کار و عهده¬داری امور مدیریتی است که اگر اولی درست نبود لزوماً اثبات دومی بشود. کارهای محترم و مشاغل خوب و مناسب با حال بانوان نابود نشده و امور مربوط به زنان کم نیست راستی تعلیم و آموزش دادن به زنان و دختران امری غیرقابل اهمیَت است؟ طبابت بانوان و معالجة بیماران زن به عهدة چه کسی است؟ آیا متعیناً یا ترجیحاً به عهدة بانوان نیست؟ آیا زنان برای پرستاری بیماران زن مناسب¬تر نیستند و به لحاظ عواطف سرشار و مهر فراوانی که خداوند در جان آنان قرار داده برای رسیدگی به بیماران و مجروحان و مصدومان از زنان، بلکه و نیز مردان (در خصوص بخشی از امور آنان) لایق¬تر و قابل¬تر ومناسب¬تر نمی¬باشند؟ آیا برای تقلیل مساس زنان با مردان که جزء مذاق شرع مبین است نمی¬شود گفت: طبیب زن لازم است؟
علاوه بر این جهات، ظاهر آن است که وجود تعدادی از زنان در یاران حضرت ولیَ عصر برای پیشگیری بعضی از ضرورت¬ها و حوائج است همانند پانسمان کردن مجروحان و از پا فتادگان در میدان جنگ، همانگونه که نسیبة جرّاحه در جنگ اُحد در مرآی و منظر پیامبر(ص) زخمی¬ها را مراقبت می¬کرد و زخم و جراحت آنان را پانسمان می¬نمود.
و یا برای طبخ غذای رزمندگان و یا نگهداری و حضانت از فرزندان آنها، آنان را به همراه می¬آورند.
و یا احیاناً برای تشجیع مبارزان و مجاهدان در برابر اعداء اسلام به هنگامی که احساس ضعف و فتوری در روحیة سپاه اسلام شود همانگونه که در جنگ صفین شرائطی پیش آمد که لشکر امام امیرالمؤمنین(ع) مشرف بر شکست شدند در این هنگام «سودة همدانیه» بانوی با فضیلت ودریادل به حمایت از امیرالمؤمنین(ع) برخاست و با سرودن و خواندن دو سه بیت شعر حماسی روح فداکاری و ایثار را در سپاه یأس زدة امام زنده کرد بطوری که یورش بردند و سپاه خبیث معاویه را شکست دادند.
در حادثة خونین کربلا نیز بانوان متعدد از بنی¬هاشم و غیر بنی¬هاشم حضور داشتند ولی حتی در بحرانی ترین حالات استفادة رزمی از آنان نشد بلکه در مواردی که بعضی زنان، خودجوش حمله¬ور به سپاه مخالف شدند امام(ع) با ملاطفت آنان را برگردانید ولی بودن آنها در اردوی امام حسین فائده خاص و نتیجه ویژه و چشمگیر خود را داشت، غیرت رزمندگان اسلام را به جوش می¬آورد و دشمنان را تحقیر
می کرد و شرمسار می ساخت.
غرض آنکه وجود زنان در اردو و لشکر امام زمان ارواحنافداه بدان¬گونه توجیه می¬شود که حضور زنان در جنگ¬های رسول خدا و امیرالمؤمنین با مشرکان و مخالفان توجیه می¬شد و با وجود طرق عدیدة و متعارف و قابل قبول برای استفاده از زنان و بانوان در اصحاب امام زمان مثل همه جای دیگر، طرق و وجوهی¬که به امضاء پیامبر(ص) و امیرالمؤمنین(ع) رسیده، چگونه ما احتمال ریاست و زعامت و عهده¬داری کارهای کلیدی کشور را که احتمالی بس بعید است و جز در جوامع منحطّ و نظامات ابتذالی غربی رایج نیست، بگیریم و بر آن اتکا و اعتماد کنیم و بر اساس آن حکم بنمائیم و آن مقاصد عالیه و محضای معصومین پاک را نادیده گرفته و کنار بزنیم!!
ضابطة کلی در مقام استظهار از روایت، همین است که آنچه متفاوت و معمول است و جنبة عرفیت دارد و دست کم قریب¬الوقوع¬تر است باید اخذ کرد و روایت را بر آن حمل نمود نه احتمالی که ضعیف¬تر و بعیدتر و فاقد شاهد و قرینه باشد.
اتفاقاً آنچه را که عرض کردیم و وجوه و طرق معقول و مقبولی را که بیان نمودیم، در روایت دیگری مورد تصریح واقع شده اکنون بنگرید:
ابوجعفر طبری از اعاظم علمای امامیَه در قرن چهارم هجری در کتاب دلائل الامامة می¬گوید: «اخبرنی محمد هارون بن موسی قال: حدثنا ابوعلی محمد بن همام قال حدَثنا ابراهیم بن صالح النخعی عن محمد بن عمران عن مفضل بن عمر قال: سمعت ابا عبدالله(ع) یقول: یکن مع القائم ثلاثة عشر امرأة قلت و ما یصنع بهنَ؟ قال: یداوین الجرحی و یقمن علی المرضی کما کان مع رسول الله(ص)»9
مفضَل می¬گوید: حضرت صادق(ع) فرمود: با حضرت مهدی(ع) سیزده زن می¬باشند. من عرض کردم به وسیله آنها چه کاری می¬کند ـ آنان عهده¬دار چه کاری خواهند بود؟ ـ فرمود: مجروحان و ¬زخمی¬ها را مداوا می¬کنند و به کار بیماران قیام کرده و عهده¬دار پرستاری آنان می¬باشند آنگونه¬که با پیغمبر(ص) بودند. آنگاه مفضل از اسامی و نام¬های آنان می¬پرسد و حضرت نام آنها را ذکر می¬کنند.)
اوّلاً، در این روایت تعداد زنانی که با امام زمان می¬آیند سیزده نفر ذکر شده و از این جهت هم روایت قبلی که مورد استدلال بعضی واقع شده بود مسأله¬دار می¬شود و قابل بحث است و اگر آن روایت را ساقط دانستیم که همین خبر آخر می¬ماند و اگر طرح نکردیم به ناچار باید بین این دو را به نحوی جمع نمود و این مطلب فعلاً از محلّ سخن ما خارج است.
عمده این است که در این روایت، نقش زنان همراه امام زمان و برنامة آنها را تبیین و تشریح می¬کند. و در پاسخ سؤال مفضّل که گفت: امام¬ زمان به وسیلة آنها چه کار می¬کند و بالاخره آن عده زنها چه کاری می¬کنند و چه نقشی را ایفا می¬نمایند؟ حضرت فرمود: مداوای مجروحان نموده و پرستاری بیماران می¬کنند و به کار آنها می¬پردازند.
چیزی که جریان را بسیار روشن و واضح و نیز محکم می¬کند و موجب اتقان آن است تشبیه جریان حضرت مهدی به جریان پیامبر است که فرمود: پیامبر هم زنانی را در جنگ به همراه می¬بردند و مقصد و هدفشان مداوای بیماران و رسیدگی به حال مجروحین و پانسمان کردن زخم آنها بود.
آری این دو روایت در کنار هم از این جهت از باب مجمل و مبیَن می¬باشندکه آن یکی مجمل و این دومی مبیّن آن است آن یکی متعرَض اصل وجود زنان در اصحاب حضرت ولی عصر است و دیگری کار و تلاش و نقش آنها را یادآوری می¬کند اکنون اگر افادة حصر کند مقصود آن است که عمدة نقش آنان این است هر چند ممکن است احیاناَ و در صورت ضرورت و حاجت کارهای دیگر نیز انجام دهند.
و به بیان دیگر این دو روایت از قبیل بیان و لابیان است و همواره بیان، بر لابیان مقدم خواهد بود.
باری با این بیانات و نقض و ابرام¬ها و ذکر استدلالات طرفین و پاسخ¬هایی که از استدلالات طرفداران حقوق زنان و حامیان اختلاط داده شد، روشن گردید که سخن واهی آنان هیچ¬گونه ریشة شرع پسند و الهی ندارد و فقط این گونه سخن¬ها ناشی از عصبیّت جاهلیّت و یا از اصالت دادن به شهوات و هوسبازی¬ها است و اگر این آقایان تحت تأثیر مطالب فوق قرار گرفتند که نعم المطلوب ولله الحمد علی أن انقذهم من الضلال و اگر خدای¬نخواسته همچنان بر حرف خود اصرار می¬ورزند اندک انصافی را به خرج دهند و هوس¬های درون و شهوات سرکش خود را انگیزه دنبال کردن این راه و روش سخیف معرفی کنند و از حضرت صدیقه کبری فاطمه زهرا سلام الله علیها و یا ازحضرت نائبة الزهرا زینب کبری سلام الله علیها و یا از حضرت بقیة الله فی الارضین مهدی موعود امام زمان ارواحنافداه مایه نگذارند و خود را مورد نفرین نافذ آن حضرات طیبین و عزیزان خدا قرار ندهند و بدانند که فرق واضحی است میان آن کسی که سخن ناروا و ناصوابی می¬گوید ولی آن را مستند به خود و شهوات خود می¬کند و آن کسی که همان سخن ناصواب را مستند به کسانی می¬کند که طهارت و پاکی و عصمت آنان مورد تصریح قرآن کریم است و عذاب الهی و کیفر پروردگار در مورد گروه دوم مضاعف خواهد بود. «عصمنا الله و ایّاکم من الخطاء والزلل و وفقنا للتقوی و حسن القول و العمل بحق محمد و آله الطاهرین صلوات الله علیهم اجمعین»