حـــــــــلما

نقش زنان در ترویج فرهنگ ایثار و شهادت
Continue

ســـلام


به وبلاگ من خوش آمدید امیدوارم لحظات خوبی داشته باشید. برای تبادل لینک و یا مشاهده پروفایل من میتوانید از لینک های زیر استفاده کنید لطفا نظر یادت نره

پروفایل من - تماس با من

نویسندگان
برای رسیدن به بلندای بخشندگی باید از آز وجود خویش بگذری.


آخرین مطالب
آب و هوا
اوقات شرعی
فرازی از وصیت نامه شهدا
وصیت شهدا
حدیث
حدیث موضوعی
شوخ طبعی های دفاع مقدس
مهدویت امام زمان (عج)
طبقه بندی موضوعی
پربیننده ترین مطالب
محبوب ترین مطالب
۱۵ دی ۹۴ ، ۰۰:۵۸

امداد

نقش امداد و درمان زنان

از شلیک اولین گلوله‏ها به سمت خاک ایران اسلامى، مسئولان بیمارستان‏ها دریافتند که با تعداد کم پرستار و نیرو روبرو هستند، بنابراین به درخواست دختران و زنانى که براى کمک به درمان مجروحان اعلام آمادگى کرده بودند پاسخ مثبت دادند. در بسیارى از بیمارستان‏ها در ابتداى جنگ، زخم‏بندى ساده و تزریق واکسن کزاز تنها اقدام مفید براى زخمیان بود و اقدام به انتقال مجروحان به مناطق دیگر مى‏کردند. دختران به عنوان نیروهاى امدادگر وارد عرصه فعالیت شدند، گرچه در ابتدا حتى دوره نظرى امداد را ندیده بودند.

مینا کمایى، امدادگر آبادانى و خواهر شهید زینب کمایى، مى‏گوید: حدود 20 - 18 نفر دختر در بیمارستان امدادگرى مى‏کردند؛ شب‏ها هم در خوابگاه مى‏خوابیدند.

«شب‏ها برادرانى که سال‏هاى آخر پزشکى بودند و به عنوان امدادگر از تهران آمده بودند برایمان دوره آموزشى مى‏گذاشتند.»

بسیارى از دختران جوان در شهرهاى آبادان، خرمشهر و اهواز به بیمارستان‏ها آمدند. کار امدادگران جوان در شهرهاى مرزى طاقت‏فرسا بود اما عشق به اسلام و انقلاب آنها را بر ماندن استوارتر مى‏کرد به گونه‏اى که على‏رغم اصرار خانواده مبنى بر ترک شهر، آنها ماندند تا مرهمى بر زخم‏هاى دلیرمردان باشند.

آنها صحنه‏هایى را تجربه مى‏کردند که در دوران کار یک پرستار در حالت عادى امکان وقوع چنین صحنه‏هایى بسیار کم بود. افراد بومى و آنها که به شوق خدمت آمده بودند هر کارى از دست‏شان بر مى‏آمد انجام مى‏دادند گرچه آموزش ندیده بودند اما کارهاى امداد را به صورت تجربى آموزش مى‏دیدند و از انجام هیچ کارى روى‏گردان نبودند. آنان بودند که باعث تقویت روحیه رزمندگان و مجروحان مى‏شدند.

خانم میرزایى مى‏گوید: «روزانه دو - سه ساعت یک بار، کیسه کلستومى را عوض مى‏کردم. شب‏ها که به خانه مى‏رفتم روز بعد مى‏دیدم مدفوع زیادى در کیسه پر شده، از کنار آن بیرون آمده است. دور شکم مجروحانى که از ناحیه شکم زخمى مى‏شدند ملحفه مى‏پیچیدیم. این ملحفه معمولاً پر از مایع زردرنگى بود که از شکم مجروحان بیرون مى‏آمد. وقتى شروع به تمیز کردن پهلوى بیمار مى‏کردم، حالم به هم مى‏خورد اما به روى خودم نمى‏آوردم ... .

ایثار آنها حد و مرزى نداشت. در این راه حتى از فرزندان خود مایه مى‏گذاشتند. «شب‏ها بچه‏ها را به اطاق عقیدتى مى‏بردم و لباس‏ها را کپه مى‏کردم تا روى آنها بخوابند، به این ترتیب مى‏توانستم شب‏ها نیز به مجروحان سرکشى کنم.»

بعد از مدتى وزارت بهداشت با همکارى ادارات بهدارى ارتش و سپاه برنامه‏هاى مدوّنى را جهت اعزام پرستاران و امدادگران آموزش‏دیده فراهم کرد و به تدریج پایوران (پرسنل) بیمارستان‏ها نیز بهره‏اى از این خوان گسترده بردند.

خاطرات آنها از جنگ، شیرین و آموزنده است که در روح و جان آنها آشیانه کرده است. راویان صدیق جنگ، ناگفته‏هاى دفاع مقدس را بیان مى‏کردند. به شهادت پرستاران و امدادگران در آنجا هر که مسئولیت بیشترى داشت؛ مخلصانه و بدون چشمداشت کار مى‏کرد. تمیز کردن توالت و کارهاى سخت و نامطبوع را انجام مى‏دادند و ذره‏اى رخ درهم نمى‏کشیدند. اکثر پرستارانى که از مجروحان شیمیایى پرستارى مى‏کردند مبتلا به عوارض شیمیایى شده‏اند. خانم یساول مى‏گوید: «وقتى اولین سرى مجروحان شیمیایى را براى درمان آورده بودند، پزشکان خارجى براى عیادت و مشاوره آمده بودند. خود آنها از ماسک‏هاى دو لایه استفاده مى‏کردند و به ما مى‏گفتند: تاول‏ها را ببرید. وقتى این کار را انجام مى‏دادیم از درون تاول‏ها بخارى متصاعد مى‏شد که ما آن را استنشاق مى‏کردیم ...»

خانم‏ها قاضى، یساول، یوسف‏زاده و هزاران گمنام دیگر که هیچ گاه نام آنها در هیچ دفترى ثبت نشد و هیچ قلمى از آنها ننوشت دنیایى از صبر و تحمل و ایثار در دل‏هاى آنها وجود دارد که از درک ذره‏اى از آنها عاجز هستیم.

نقش زنان در دفاع مقدس قابل گزارش نیست و دسته‏بندى آنها چیرگى و دقتى بى‏نظیر مى‏طلبد. ما تنها مى‏توانیم نمونه‏هایى را ذکر کنیم اما هیچ گاه قادر نیستیم تمام آنها را گزارش نماییم.

دختر کوچک سوسنگردى که تنها بازمانده خانواده‏اش است مى‏گفت: یه عمو حسین بود، اون عراقى بدا عمو حسینو مى‏خواستنش. اومده بود خانه ما. بابام عمو حسینو کرده بود توى تنور خونه‏مون. در تنور رو هم گذشته بود، عراقیا اومدن، بابام رو دعوا کردن، گفتن حسین کجاست؟ بابام گفت حسین خونه ما نیست. بعد بابام رفت رو تنور نشست. بعد عراقیا اومدن مامانو کتک زدن، چادر مامانو گرفتم، یه عراقیه لگد زد منو پرت کرد اونور. مى‏خواست بابام عمو حسینو نشون بده. یه وقت دیدم اون عراقى بده یه تیر زد به مامان. مامان افتاد روى زمین. بابام بلند شد و گفت: چرا این کارو کردى؟ عراقى بده یه تیرم زد به بابام. بابام افتاد رو تنور ...

مسئول خواهران سوسنگرد گفت: بعد از رفتن عراقیا نیروهاى خودى اومدن تا جنازه‏ها رو بردارن، حسین رو که در ظاهر از مسئولان سپاه بود، از تنور درمیارن و همراه دختر مى‏برن ...

این رشادت‏ها در کدام دسته‏بندى جاى مى‏گیرد که زنى به خاطر حفظ جان رزمنده ایرانى خود را فدا کند، آن هم در وضعى که قومیت گرایى عرب‏هاى متجاوز گوش فلک را کر کرده بود؟!

خواهر شریعتى مى‏گوید: «در همان شرایط جنگ، در روزهاى اوّل یکى از کارهاى ما در اهواز این بود که به خانه‏هاى خالى که صاحب خانه آن را ترک کرده بود رفته و چراغ‏هاى روشن آنها را خاموش کنیم تا گرا به دست دشمن نیفتد.»

وى که از بنیانگذاران فعال‏سازى زنان در دفاع مقدس بوده است از شهرى دیگر آمده بود و به جزئى‏ترین کارها مى‏پرداخت تا اثرگذارترین جنبش و فعالیت زنان را پى‏ریزى کند.

فعالیت‏هاى زنان در هیچ دسته‏بندى جا نمى‏گیرد. خانم داعى‏پور مى‏گوید: «من شاهد رشادت‏ها و کارهایى از دختران 12 ساله بوده‏ام که در این زمان حتى از زنان بالغ انجام آنها را اگر بعید ندانم سخت مى‏دانم ... .»

 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۴/۱۰/۱۵
بهاره پویش

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی