حـــــــــلما

نقش زنان در ترویج فرهنگ ایثار و شهادت
Continue

ســـلام


به وبلاگ من خوش آمدید امیدوارم لحظات خوبی داشته باشید. برای تبادل لینک و یا مشاهده پروفایل من میتوانید از لینک های زیر استفاده کنید لطفا نظر یادت نره

پروفایل من - تماس با من

نویسندگان
برای رسیدن به بلندای بخشندگی باید از آز وجود خویش بگذری.


آخرین مطالب
آب و هوا
اوقات شرعی
فرازی از وصیت نامه شهدا
وصیت شهدا
حدیث
حدیث موضوعی
شوخ طبعی های دفاع مقدس
مهدویت امام زمان (عج)
طبقه بندی موضوعی
پربیننده ترین مطالب
محبوب ترین مطالب
۱۵ دی ۹۴ ، ۰۰:۵۶

پشتیبان

نقش حمایتى - پشتیبانى زنان در دفاع از کشور


در جنگ‏ها نوعاً نقش پشتیبانى را به زنان محول مى‏کنند. این مسئله در جنگ‏هاى جهانى نمود بیشترى داشت. در جنگ دوم جهانى عمده کارگران اسلحه‏سازى را زنان تشکیل مى‏دادند. همچنین جهت تشویق سربازان براى شرکت در جنگ، مادر سرباز شهید یا سرباز کشته شده سخنرانى مى‏کرد.

با توجه به اسلامى بودن انقلاب و اعلام جنگ به عنوان نبرد حق و باطل نقش حمایتى - پشتیبانى زنان رنگ و بوى مذهبى و اعتقادى گرفت. زنان این نقش را چون تکلیف دینى به خوبى انجام دادند.

نقش حمایت روانى و عاطفى رزمندگان‏

کارشناسان نظامى عقیده دارند که در جنگ‏ها توجه به سه عامل روانى، اقتصادى و نظامى بسیار مهم است و باید در طرح‏ریزى عملیات مورد توجه و بهره‏بردارى قرار گیرد. اهمیت عامل روانى تا حدى است که «جنگ روانى» بدون امکان استفاده از سلاح، یکى از مهم‏ترین ارکان رزم را تشکیل مى‏دهد. در جنگ ما نیز تقویت روحیه رزمندگان عامل تعیین‏کننده و مهمى در سرنوشت جنگ بود.

زنان در این حیطه چنان محیطى مناسب و سازنده را فراهم آوردند که مردان شرم داشتند. برادر سربخش از پاسداران جانباز مى‏گوید: در نخستین روزهاى جنگ، در مقرّ سپاه بودیم. گردانى از نیروهاى ارتش در گیلانغرب مستقر بود. فرمانده گردان دستور عقب نشینى صادر کرد. هر چه اصرار کردیم در شهر بماند قبول نکرد. من ناباورانه عقب‏نشینى نیروها را نگاه مى‏کردم. یک‏مرتبه دیدم زنى روستایى دوید و جلوى خودروى فرماندهى را در جاده گرفت. فرمانده پیاده شد و گفت: خانم، برو عقب. زن روستایى گفت: کجا مى‏خواهید بروید؟ مگر نمى‏بینید عراقى‏ها دارند مى‏آیند. زن و بچه مردم را به امان خدا رها مى‏کنید و مى‏روید! فرمانده گفت: بنى‏صدر فرمانده کل قوا دستور عقب‏نشینى داده است و ما تابع دستور هستیم. آن شیرزن هر چه اصرار کرد دید فایده‏اى ندارد. یکمرتبه رو سرى‏اش را از زیر چادر باز کرد و گفت: از طرف من این روسرى را بدهید به فرمانده کل قوا! فرمانده وقتى این حرکت را دید به غیرت دینى‏اش خیلى برخورد و همان جا دستور داد دوباره نیروها به شهر برگردند.

در داخل خانه‏ها همین روحیه حاکم بود. فهیمه بابائیان‏پور پس از شهادت همسر اوّلش و در حالى که فرزند یک سال و نیمه‏اى داشت بعد از دیدن برنامه روایت فتح به همسر دومش گفت: خجالت مى‏کشم که این همه در جبهه هستند و تو این جایى! جنگ نیاز به نیرو دارد و این گونه همسرش را روانه جبهه کرد و این در حالى بود که دو فرزند خانواده شهید شده بودند. همسر ایشان مى‏گوید: پس از خواندن نامه‏هاى فهیمه آگاه مى‏شدم و با تذکرات پى در پى وى بود که راه را به درستى و اطمینان طى مى‏کردم.

روحیه، نقش مهمى در میدان مبارزه دارد. ژنرال رمل - روباه صحرا - مى‏گوید: «روحیه سه چهارم نیروست و اگر در ارتش ایمان نباشد روحیه کشته خواهد شد و آن ارتش هم هر چه قوى و نیرومند باشد محکوم به شکست و زوال خواهد بود.»

مادران و همسران رزمندگان، دانش جنگ روانى را در هیچ آموزشگاه رسمى فرا نگرفته بودند اما تکلیف خود را به خوبى به انجام مى‏رساندند.

حجت‏الاسلام ربانى مى‏گوید: اصغر هادى‏زاده در جبهه همراه ما مى‏جنگید. او همانند فرزند ابن‏حارث بود و به من مى‏گفت: براى فروکش کردن التهاب مادرم به جبهه آمده‏ام چون همیشه مى‏گوید مى‏خواهم به جبهه بروم و بجنگم.

برادر پاسدارى از ایلام مى‏گوید: در جبهه سومار شاهد بودم خانمى از تهران به سپاه ایلام مراجعه کرد و جویاى حال فرزندش که به غرب آمده بود شد. بر حسب اتفاق این پسر همراه ما در جبهه سومار بود. این خانم در میدان تیر تیراندازى کرد و به هدف زد. سپس به فرزندش گفت: اگر از جبهه برگردى شیرم را حلالت نمى‏کنم. مادر که رفت فردایش پسر شهید شد و جنازه‏اش را به تهران منتقل کردند.

پاسدار سید طالب که تمامى اعضاى خانواده‏اش را در جنگ خرمشهر از دست داده و تنها یک خواهرش باقى مانده بود، مى‏گفت: براى خواهرم تنها یادگار به جا مانده از پدر و مادر هستم. خواهرم به من آموخت که چگونه مى‏توان به تنهایى یک لشگر بود. او بود که به من فهماند پایان هر سختى شیرینى است.

این برادر در دوران دفاع مقدس به شهادت رسید.

تقویت روحیه پیکارگران توسط زنان فقط براى شرکت رزمندگان در جنگ نبود. کمبود مواد غذایى، دلهره از بین رفتن خانه و اموال و فرزندان بخصوص براى مردم ساکن در شهرههاى مرزى و خط مقدم مى‏توانست عامل بازدارنده مهمى باشد. اما زنان على‏رغم تحمل فشارهاى گوناگون، روحیه جنگاورى را در مردان تقویت مى‏کردند.

خانمى مى‏گفت: «دامادم قرار بود به جبهه برود و مردّد بود. مى‏گفت: آیا درست است که با وجود زن و بچه و بدهکارى به جبهه بروم؟ به او گفتم: من بچه‏هایت را نگه مى‏دارم. تو برو و افتخار کن در این زمان به سربازى مى‏روى!»

مهم‏ترین زمان تأثیر پیام بهره‏بردارى از آن در موقعیت مناسب است. بسیارى از رزمندگان با دیدن صبر و مقاومت مادران و همسران شهدا براى رفتن به منطقه، عزم جزم مى‏کردند. بسیارى از آنها یادآور مى‏شدند که اگر شهید شدیم شما هم مثل فلانى صبورى کنید. بسیارى از مادران شهدا پس از مشاهده پیکر غرق به خون فرزندشان ندا مى‏دادند که «خدایا، این قربانى را از ما بپذیر.»

برادران شهید کلول هر دو در یک عملیات به شهادت رسیدند. برادر نعمت‏الله کلول مسئول تسلیحات لشگر هفت ولىّ عصر(عج) و برادرش نیروى وظیفه، وقتى خبر شهادت دو شهید را به مادرشان دادند، گفت: خدا داده، خدا هم برد.

وقتى حیدر صالحى شهید شد، برادرش در جبهه سوسنگرد مى‏جنگید. براى شرکت در مراسم چهلم شهید به خانه آمد. مادر شهید گفت: على جان، مى‏دانى چقدر دوستت دارم اما صلاح مى‏دانم که پس از مراسم، همین امشب به جبهه برگردى. او همان شب، به جبهه برگشت. چند روزى نگذشته بود که جنازه او را آوردند

گریه بر شهید مستحب است؛ حتى در تاریخ آمده است که بعد از جنگ احد پیامبر(ص) فرمود: حمزه گریه کننده و عزادار ندارد.

یکى از انصار بر زنان انصار تکلیف کرد و گفت اگر مى‏خواهید بر شهدایتان گریه کنید، اوّل به خانه پیامبر رفته و در برگزارى عزا بر حمزه، فاطمه(س) را یارى کنید.

در هشت سال دفاع مقدس، آنچه از مادران شهید دیده مى‏شد تحمل و بردبارى بود. آنان حساسیت موقعیت کشور در سطح بین‏المللى را درک مى‏کردند. در دوران جنگ اغلب کشورهاى دنیا نه تنها هیچ گونه پشتیبانى از کشور ما که به آن حمله شده بود انجام نمى‏دادند بلکه به شیوه‏هاى مختلف به دشمن متجاوز کمک مى‏رساندند. کمک‏ها به صورت‏هاى گوناگون ارائه مى‏شد، مانند تسلیحات نظامى و اسلحه، پرداخت وام و خواروبار در اختیار گذاشتن اطلاعات و فن‏آورى در زمینه‏هاى مختلف و در حیطه‏هاى گوناگون، اعزام داوطلب از میان مردم کشورها (مصر و اردن و ...).

دهها میلیارد دلار در طول جنگ به دشمن کمک شد. اما مهم‏ترین کمک، ساختن چهره‏اى مظلوم از دشمن متجاوز و چهره‏اى ظالم و بدون عاطفه از ایران بود.

مصاحبه خبرنگار خارجى بدون حجاب با نوجوان ایرانى با این اعتقاد که آنان را به زور به جبهه مى‏آورند، هنوز در خاطر ایرانیان است.

روحیه خواهران و برادران شهید تمام این یاوه‏گویى‏ها را بر باد داد.

علاوه بر روحیه تشویق مستقیم همسران و مادران براى حضور مردان خانواده در جبهه، حمایت روانى آنها (که پس از شهادت، چگونه تحمل مى‏کنند) روحیه مردان را براى جنگیدن حفظ مى‏کرد. به شهادت نامه‏ها و وصیت‏نامه‏ها این مسئله به خوبى آشکار است.

تقویت روحیه جانبازان

زمانى که جراحت‏هاى اولیه ترمیم مى‏شود جراحت‏هاى پایدار که اثر عمیق و ماندگار در بدن دارند، ایجاد معلولیت مى‏کنند. رزمنده با این احتمال که امکان دارد چنین مسئله‏اى براى او پیش آید قدم در راه جهاد مى‏گذارد. همسر وى چنین مسئله‏اى را مى‏پذیرد و این مسئله را چون تکلیفى بر گردن خود مى‏داند.

جانباز سربخش مى‏گوید: پیش از اینکه مجروح شوم به من کسى نگفته بود که نابینا خواهى شد تا رخداد را با اطلاع قبلى بپذیرم، در صورتى که همسرم وضع مرا دید و پذیرفت. سختى‏هایى را که در زندگى کردن با من وجود داشت و مى‏دانست قبول کرد. جز وجود همسران دلسوز که به ما روحیه مى‏دهند و در تمام سختى‏ها و محدودیت‏ها که تا آخر عمر با ما است در کنار ما هستند عامل موفقیت ما چه چیز دیگرى مى‏تواند باشد؟ فکر مى‏کنم اگر فرداى قیامت تقدیم چشم مرا با ایثار گرى همسرم مورد سنجش قرار دهند بى‏تردید ارزش ایثار ایشان بالاتر خواهد بود.

زنان ایثارگرى که در این میدان قدم گذاشتند رسالتى عظیم‏تر از ازدواج را بر عهده گرفتند؛ بعد روحى این وضع سخت‏تر از پذیرش ازدواج بود. در واقع آنها با پذیرش جانباز به عنوان همسر فقط ازدواج با فردى را که از لحاظ جسمى مشکل دارد نپذیرفتند، بلکه مسئولیت‏هاى بى‏شمار دیگرى را براى خود رقم زدند. اکثر جانبازان شیمیایى و قطع نخاعى براى فرزنددار شدن مشکل دارند. نیز رفت و شد جانبازان قطع پا یا نابینا مشکل است. جانبازان مشکلات متعدد دارند اما همسرانشان با درک اوضاع اقدام کردند.

جانباز آگین (جانباز قطع دو پا و یک دست) مى‏گوید: در زندگى خصوصى بسیار موفقم. براى اینکه از اوّل با دیده کسى که دست و پا ندارد به من نگاه نکرده، برخوردش فراتر از نگاههاى سطحى و معمول بود. انتظاراتش هم از من مثل انتظارات یک فرد سالم است. اصل را بر استقلال و تحرک من گذاشته است. این مطلب را همه جا و به خودش هم گفته‏ام که همیشه ممنونش هستم که مرا به عنوان یک آدم کامل، حالا با این شکل که قدش مثلاً 50 سانتى‏متر است مى‏پذیرد. شویق‏ها و طرز تفکر همسرم باعث شد فشارهایى را که به واسطه نبودن دست و پا روى من وارد مى‏شود به خوبى تحمل کنم.

حمایت عاطفى در چنین خانواده‏هایى از حمایت جسمى جانباز مهم‏تر است. اما مشاهده شده است برخى افراد بدون داشتن توان عاطفى مناسب در این راه قدم گذاشته و قادر به تحمل چنین زندگى نبوده‏اند، در نتیجه پیوندشان گسسته، ضربه‏اى که بر جانباز از این طریق وارد شده، اثر تخریبى زیادى داشته است، به گونه‏اى که در اکثر موارد جانباز تحمل زندگى در خانه را از دست داده، منزوى شده و به آسایشگاه روى آورده است.

اما نمونه‏هاى موفق زندگى با جانباز زیاد است و اثرات روحى پایدارى در افراد جانباز گذاشته است. جانباز حجت‏الاسلام اکبر مرتضوى (جانباز دو پا و دو چشم) مى‏گوید: در آن زمان خانم من 16 - 15 ساله بود و من هم حدود 21 سال داشتم. وقتى همسرم براى اولین بار پس از مجروحیتم به بیمارستان آمد به او گفتم: چشمان من دیگر خوب نخواهد شد. شاید به همین خاطر بود که ازدواج‏مان را به تأخیر مى‏انداختم. به‏هرحال شما جوان هستید و من به شما اجازه مى‏دهم بروید و زندگى جدیدى را شروع کنید. این حرف براى همسرم خیلى سنگین و ناراحت کننده بود و ایشان با متانت پاسخ داد: اگر چنین فکر و دیدگاهى داشتم همان زمان که مى‏خواستید به جبهه بروید جلوتان را مى‏گرفتم و نمى‏گذاشتم بروید و مى‏گفتم اوّل تکلیف من را روشن کنید! اصلاً انتظار نداشتم شما که قبلاً من را آزمایش کرده بودید این حرف‏ها را بزنید

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۴/۱۰/۱۵
بهاره پویش

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی