امدادگر
اولین امدادگر زن دوران دفاع مقدس
خانم ایران ترابی
فرزند یدالله
تولد 1334
شماره شناسنامه 775
صادر از تویسرکان
پس از دوره تحصیل ابتدائی و دبیرستان سال سوم امتحانات ثلث سوم شروع نشده بود.
اطلاعیه مامائی روستایی را در میدان مشاهده کردیم لذا چون علاقه زیادی به کار درمان داشتم سریع به آموزشگاه مامائی مراجعه کردم من را قبول کردن کار تئوری وعملی را در طول یک سال ونیم به اتمام رسانیدم با کلی مشکلات.
کاررا باید شروع می کردم من آخرین روستایی تویسرکان را که نامش کارخانه بود انتخاب کردم وکار را شروع کردم .حدود یک سال ونیم مشغول خدمت گذاری بودم در درمانگاه نظامی زیر نظر پایگاه شاهرخی آن زمان قرار داشت و21روستا تابع این درمانگاه بودند که بیشتر آنها جاده واز امکانات اولیه محروم بودند.تقریبا در هیچ کدام از آنها درمانگاه جاده حتی حمام وجود نداشت .در بهداشت بدی بسر می بردند وضع مالی خوبی نداشتند. صبح در درمانگاه کار تنظیم خانواده و پی گیری را انجام می دادم.
بعد از ظهر و شب زایمان و بازدید از مادر وبچه انجام می گرفت .
آمار تنظیم خانواده وآمار زایمان را باید هر ماه به همدان ارائه می کردیم .
سرآمار زایمان با بنده درگیر شدن به دلیل نا ملایمات و بی احترامی کار خود را که خیلی هم دوست داشتم ترک کردم وبه تهران آمدم.
اوایل سال 75 به تهران آمدم و بعد از چند روزی کار خود را در بیمارستان البرز شروع کردم و سپس به بیمارستان فرحناز پهلوی مراجعه کردم و مرا قبول کردند . کاررا در اطاق عمل قسمت بیهوشی شروع کردم ، تئوری و عملی ، خیلی زود موفق شدم تا روز 17 شهریور انقلاب شروع شد ، مبارزات مردم ادامه پیدا کرد.
روز اول ماه محرم سال 57 دسته های سینه زنی در بازار و سرچشمه کشتار عظیمی انجام گرفت. بنده در بیمارستان سوم شعبان با همکاری آقایان دکتر پایدار ئ امینی در اطاق عمل خدمت به مجروحین را شروع کردم . صبح ها در بیمارستان فرحناز پهلوی و بعد از ظهر و شب در بیمارستان سوم شعبان مشغول خدمت بودم و در تظاهرات شرکت می کردیم . در کارهای سیاسی ، اجتماعی با گروه های اسلامی همکاری می کردیم .
10 دی شاه رفت . تظاهرات مردم بیشتر و بیشتر شد و حجم مجروحین روز بروز بیشتر می شد و کار ما سنگین تر.
12 بهمن حضرت امام (ره ) به کشور بازگشتند ، مردم شبانه روز در خیابان ها حضور داشتند تا 21 و 22 بهمن همه جا سقوط کرد و مردم انقلابی مسلح شدند و رژیم منفور سقوط کرد.
انقلاب اسلامی پیروز مردم سربلند بیرون آمدند به رهبری حضرت امام در اطاق عمل مشغول بودیم بیمارستان پر از مجروح بود تا چند ماه هر شب عمل ادامه داشت ما همچنان فعال بودیم .
دانشگاه ها راکد بودند . انجمن های اسلامی را بنا کردیم وجهاد دانشگاهی کارش را شروع کرد با آنها فعال شدیم و نیرو پرورش دادیم جهاد استان فعال شد.
دشمنان اسلام و انقلاب فعالیت ضد انقلاب خود را شروع کردند ترورهای مردم انقلابی را شروع کردند.جنگ داخلی درکردستان ، خوزستان ، گنبد شروع شد، ما یک تیم 5 نفر با سرپرستی آقای دکترزرکش به کرمانشاه و بعد به پاوه رفتیم تا آزادی پاوه مشغول به خدمت بودیم بعد از آرامش کامل به تهران دربیمارستان و جهاد استان انجمن اسلامی فعالیت داشتیم که جنگ تحمیلی شروع شد 19/7/57 به اهواز یک تیم پزشکی اعزام شدیم و به سوسن گرد رفتیم با تمام سختیها وکم بودها ونبودن نیرو کار را شروع کردیم چند بار درمحاصره قرارگرفتیم تا اینکه هیچ راهی جزء عقب نشینی نداشتیم به اهواز رفتیم وبعد به تهران برگشتیم.
بازگشتیم به تهران دربیمارستان وجهاد استان انجمنی اسلامی فعالیت داشتیم که جنگ تحمیلی شروع شد 57/7/19 به اهواز یک تیم پزشکی اعزام شدیم و به سوسن گرد رفتیم با تمام سختیها و کم بودها و نبودن نیرو کار را شروع کردیم چند بار درمحاصره قرارگرفتیم تا اینکه هیچ راهی جزء عقب نشینی نداشتیم به اهواز رفتیم وبعد به تهران آمدیم.کم بود ها و نبودن نیرو را به گوش مسئولین رساندیم.
بعد از یک استراحت کوتاه مجدداً به سوسن گرد برگشتیم ازطریق جهاد استان تا اواخرآبان . به تهران برگشتیم و تشکیل بسیج خواهران را بناءکردیم و تیم استراری تشکیل دادیم.تداروکات مجروحین را عهد دارشدیم.
با بنیاد شهید همکاری می کردم . درچند عملیات حضور داشتم مثل عملیات آزادی شوش ، حصرآبادان ، ولفجر 3 و 4 ، بیمارستان شهید کلانتر ی ، بازدید ازمناطق جنگی مثل آبادان، خرمشهر،سوسن گرد.
اهواز سال 61 عملیات شوش سال 62.
تداروکات مجروحین درتهران ، همکاری با ستاد امداد و درمان تشکیل نقاهتگاه بیمارستان امام حسین (ع) با همکاری جهاد مرکز. تشکیل تیم استراری برای تهران درهنگام موشک باران همة این کارها تا عملیات مرصاد فعالانه ادامه داشت، عملیات مرصاد به کرمانشاه اعزام شدیم و در بیمارستانی بنام شهید کلانتری مستقر در راه برگشت به تهران بین اسلام آباد و ایلام خدا نخواست به دست منافقین اسیرشویم بعد از آرامش کامل به تهران بازگشتیم.
همان کارهای قبل را تا اتمام جنگ ادامه دادیم.
رحلت حضرت امام آن 3 روز و بعد در بهشت زهرا درخدمت مردم ولایت مدار بودیم.