زن نمونه
معیارهای لازم در زن نمونه
ارزشهای اسلامی در باب انسان دو گونه اند. برخی از آنها
مشترک بین زن و مردند و جنسیت افراد در آنها دخالتی ندارد. و آنها همانهایی هستند که
به انسانیت انسان برمی گردند، از قبیل علم، عقلانی بودن، مکارم و فضایل اخلاقی، معنویت
و معرفت الهی و
مانند آن، و برخی دیگر مسایلی است که با توجه به ویژگیهای جنسی افراد مورد توجهند که درهر کدام از مرد و یا زن متفاوتند، و در عین حال فلسفه این گونه ارزشها که به صورت احکام و یا حقوق تجلی می کنند، در راستای تأمین همان مصالح کلی نوع بشر و اصل انسانیت است. برای مثال، مسأله وجوب رعایت پوشش بدن به جز صورت و دستها تا مچ گرچه از احکام اختصاصی زنان است ولی این قانونی است که مراعات آن هم نگهبان عفت و طهارت روحی و حرمت خود زن است و هم پاسدار حریم معنویت و اخلاق بین مردان است و یا جهاد، گرچه از احکام ویژه مردان است و لکن در سایه جهاد است که کرامت و شرافت انسانی جامعه، از زن و مرد مصون مانده و از دستبرد و غارت بدخواهان و سرکشان در امان می ماند، که تمامی اینها از اصول و ارزشهای نوع بشری است و این موضوع ریشه در انسان شناسی اسلام دارد زیرا بر اساس معرفت دینی و قرآنی زن و مرد اولاً انسانند و سپس دو جنس مخالف و این جنبه، موضوعی است جانبی و ثانوی. و این نکته ای بسیار مهم است، زیرا اگر در نگرش ما قضیه بر عکس بوده و تعدد و تخالف اصل باشد، در قضاوت ما نسبت به زن و شخصیت و حقوق او، اثر خواهد گذاشت.
قرآن کریم می فرماید: «هو الّذی خلقکم من نفس واحدة و جعل منها زوجها ...» او کسی است که شما را از جان واحد آفرید و جفتش را از آن قرار داد.(1) این جمله: «و جعل منها زوجها» بویژه با تقدیم کلمه «منها» خود گویای این حقیقت است که از منظر قرآنی زن و مرد دارای یک ریشه و اصلند که همان انسانیت است و مذکر و مؤنت بودن، مسأله ای فرعی است.
لذا در معرفی زن نمونه، اگر تنها به جنبه های مشترک توجه شده و جنبه های اختصاصی او فراموش شود به همان اندازه مضرّ و انحراف از حق است که تأکید بر احکام و حقوق ویژه و به نسیان سپردن وجه مشترک، زیان بار است. و تعریف جامع از آن بایستی با نگرش همه جانبه و فراگیر نسبت به شخصیت و احکام و حقوق زن صورت بگیرد تا تعریفی صحیح و منطبق با حقیقت باشد.
زن نمونه، مفهوم و مصداق
معرفی هر چیز نمونه گاهی به صورت مفهومی و کلی انجام می شود که در این تعریف همان گونه که اشاره کردیم باید معرّف، مجموعه اوصاف و مسایلی که در کمال آن چیز دخالت دارند در نظر بگیرد و به آن بپردازد ـ و گاهی هم به گونه نشان دادن و تعیین مصداق است. در مورد انسان و یا زن نمونه هم این چنین است. شکل اول آن با دشواری چندانی روبه رو نیست و با وقوف نظری به ارزشها و کمالات انسانی می توان بدان دست یافت.
بر این اساس می توان گفت: زن نمونه کسی است که با برخورداری کامل از دانش مفید و هدایت گر، اندیشه و تعقّل، معنویت و اخلاق و خداشناسی، ادب خانوادگی و اجتماعی و تواناییهای جسمی و روحی، بتواند همسری شایسته برای شوهر و مادری خوب و وظیفه شناس برای فرزندان بوده و با حفظ معقول و خداپسندانه شؤونات و خصایص زن مسلمان، در بیرون خانه نقشی را که اجتماع بر عهده او گذاشته است به درستی و امانت ایفا کند. و بدیهی است آنچه برشمردیم مراتب و درجات بسیار زیاد داشته و دامنه ای بس وسیع دارد و هر زنی در آنچه گفتیم قوی تر باشد، جنبه نمونه بودن او هم برجسته تر و درخشنده تر خواهد بود.
و اما اگر معرفی زن نمونه، به لحاظ مصداقی و عینی آن باشد، خالی از دشواری نیست زیرا چنین کاری مستلزم این است که شخص معرفی کننده به خوبی به اوصاف و سجایای اخلاقی و ملکات نفسانی شخص معرفی شده و نیز دیگرانی که باید در مقایسه با آنان این کار صورت پذیرد و میزان قوت و ضعف هر یک از آنها واقف باشد، تا بتواند قضاوتی درست و منطبق با واقع داشته باشد و این به خاطر این است که ما با این کار به دنبال این هستیم که شخص معینی را به عنوان نمونه انسانی به سایر مردم نشان دهیم تا آنان او را الگو و مقتدای خود قرار داده و با دلی راحت به سوی همانندسازی خویش با او حرکت و اقدام کنند. و همه می دانیم چنین کاری بسیار سخت و پیچیده و نسبت به مراحل و مراتبی از آن برای انسانهای عادی غیر ممکن است. و هر چه دامنه علم، فرهنگ، تعقّل و آداب انسانی بین اقشار مختلف جامعه به لحاظ کمیّت و کیفیّت گسترش یابد، این کار با دشواری بیشتری روبه روست. زیرا بر اثر گسترش معرفتها، افراد انسانی به لحاظ مکارم و درجات کمالی به هم نزدیک تر شده و فاصله بین مراتب آنان کمتر می شود و در این اوضاع انگشت تعیین روی فردی خاص به عنوان نمونه انسانی گذاشتن، کاری است در نهایت اشکال.
توجه دقیق به آنچه گفتیم دو نکته اساسی را برای ما روشن می سازد. اول آنکه معلوم می شود شناخت و معرفی مصداق و نمونه جامع و کامل انسانی جز از سوی آفریدگار انسان و کسی که به هدایت و الهام از او سخن می گوید ممکن نیست. زیرا تنها اوست که می داند چه آفریده و به تمامی مراتب و کمالات و شایستگی های افراد بشر واقف است و بهترین و برجسته ترین آنها را که لایق حمل رسالت و عهد الهی اند می شناسد. و این نکته ای است بسیار مهم که اساس اعتقاد ما شیعیان را تشکیل می دهد.
قرآن کریم می فرماید: «الا یعلم من خلق و هو الّلطیف الخبیر» آیا خدا به آفریده خود آگاه نیست او آگاه و به دقایق و ظرایف امور و اشخاص مطلع است.(2)
به کارگیری کلمه «لطیف» که آگاهی به لطایف و خفیّات کارها و مردمان است و از ویژگیهای علم الهی است، در این آیه شایان توجه است.
در جای دیگر می فرماید: «اللّه أعلم حیث یجعل رسالته ...» خداوند بهتر می داند رسالت و عهد خود را به چه کسی بسپارد ...(3)
و دیگر آنکه معلوم شد هر چه دامنه علم و فرهنگ بشر توسعه و رشد یابد، نیاز انسان به نمونه های برتر و معصوم الهی که دارای مقامهایی دست نیافتنی برای بشر عادی است زیادتر و محسوس تر می شود و به تدریج الگوهای معمولی کمرنگ شده و کارآیی خود را از دست می دهند و اوضاع جهانی و قافله بشری به سرحدّی می رسد که جز با وجود حضرت ولیّ عصر (ارواحنا فداه) و رهبری او اشباع شدنی نیست.
بانوی برتر
شاید به خاطر آنچه گفتیم است که حضرت زهرا سلام اللّه علیها به عنوان سیده و سرور زنان در همه دورانها و حضرت مریم(س) نمونه زن کامل در زمان خود معرفی شده است. حضرت صادق(ع) در حدیثی پس از آنکه لقب «محدّثه» بودن آن حضرت را بیان و تفسیر می کنند و جریان گفتگوی فرشتگان با او را که خدای متعال او را بر زنان عالم برگزیده است شرح می دهند می فرمایند: «فقالت لهم ذات لیلة أ لیست المفضّلة علی نساء العالمین مریم بنت عمران؟ فقالوا: لا، إنّ مریم کانت سیّدة نساء عالمها و انّ اللّه عزّ و جلّ جعلک سیّدة نساء عالمک و عالمها و سیّدة نساء الاوّلین و الآخرین».
یک شب حضرت زهرا به فرشتگان فرمودند: آیا حضرت مریم برترین زن جهان نیست؟ گفتند: نه آن بانو سرور زنان عصر خود بود و خداوند تعالی تو را بر همه زنان در تمامی دورانها از گذشته و آینده برتری و فضیلت داده است».(4)
از این حدیث و روایات مشابه آن به خوبی روشن است که حضرت مریم(س) در حدی نبوده است که بتواند به عنوان زن برتر و الگوی زنان در همه عصرها به ویژه در زمانهای متأخّر و دوران ما باشد و قطعا در عصر نزول قرآن که شعاع آن همه هستی را گرفته است، زنانی تحت هدایتهای این کتاب آسمانی و در دامن آن تربیت می شوند که حضرت مریم (سلام اللّه علیها) را توان هماوردی با آنان نیست. ولی حضرت زهرا سلام اللّه علیها از آن چنان مقامی برخوردار است و پهنه وجودش آن اندازه وسیع و گسترده است که تا دامنه قیامت نیز اسوه زنان است و احدی از زنان را با او در هیچ دورانی یارای هماوردی نیست.
روی این اساس با این برهانی که گفتیم اگر ما بخواهیم از نمونه عینی و خارجی زن مسلمان که در همه زمانها و مکانها قابل ارائه به عنوان کاملترین و شایسته ترین زن است سخن به میان آوریم، نخست باید حضرت فاطمه سلام اللّه علیها را نشان دهیم و سپس به تربیت شدگان دامان او همچون زینب کبرا و فضّه خادمه که حدود بیش از بیست سال از عمر خود را جز با آیات قرآنی کلامی نگفت، چشم بدوزیم، و آن گاه از برخی زنان معاصر که توانسته اند در شعاع تربیتهای فراگیر قرآنی و بهره گیری از هدایتهای معصومان ـ علیهم السلام ـ بویژه تأسی در رفتار خود به بانوی پرافتخار همه دورانها حضرت فاطمه(س) آن چنان خود را بسازند و به پیش ببرند که در دوران دفاع مقدس حاضر شدند با یک دنیا متانت و استقامت بی آنکه خمی به ابرو بیاورند و یا شکایتی از این و آن داشته باشند تنها به عشق الهی و سرمست از باده معرفت او، عزیزترین فرزندان و جگرگوشگان خود را به مسلخ عشق بفرستند و سپس با دستان خود بدن خون آلود آنان را به خاک قبر بسپارند.
راز نمونه بودن برای دورانها
در اینجا پرسشی وجود دارد و آن این که: مقتدا بودن یک فرد برای همه دورانها با توجه به دگرگونی و رشد مدنیّت و فرهنگ چگونه ممکن است؟ و آیا می شود کسی تربیت شده عصری باشد ولی الگو و اسوه مردم در قرنها پس از زمان خود باشد؟
ولی باید این نکته را در نظر داشت که اگر شخصی تربیت شده فرهنگ خاص دوران معینی بود و تمامی چارچوب شخصیت و منش و دانش او را همان مناسبات و علوم و آداب حاکم بر آن عصر شکل داد، گرچه همچون حضرت مریم نمونه یک انسان کامل در عصر خود باشد طبعا نمی تواند الگوی دیگران برای زمانهای آینده با فرهنگ و اوضاع رشدیافته و کمال یافته تر باشد زیرا او در عین حالی که زنی بسیار برجسته و کمال یافته بود ولی نهایت تربیت و رشد او در دائره شریعت حضرت موسی(ع) بوده است و نه بیشتر و چنین زنی هیچ گاه نمی تواند نمونه و الگوی تمامی زنان حتی برای کسانی که با تربیتهای قرآنی رشد کرده و به کمال انسانی رسیده اند قرار گیرد. در صورتی که حضرت زهرا(س) گرچه در زمان خاصی می زیسته است ولی با توجه به عنایت ویژه ای که خداوند متعال نسبت به آن حضرت و سایر معصومان (علیهم السلام)
داشته است، اوضاع و مناسبات زمان کوچکترین تأثیری در ساخت و تکوین شخصیت آنان نداشته است بلکه تمامی ابعاد وجودی آنان با آیات قرآنی شکل گرفته و مصدر همه افکار و احساسات و آداب آنها وحی الهی است و کتاب الهی در همه هستی آنها نفوذ یافته و با پوست و استخوانشان عجین گشته است، آن گونه که اگر قرآن کریم بخواهد به صورت انسانی درآید در چهره حضرت زهرا(س) نمایان می شود و اگر فاطمه(س) هم بنا شود به عنوان کتابی نشان داده شود، در صورت قرآن تجلی خواهد کرد.
و از سوی دیگر قرآن کریم نیز کتابی است که در باره اش حضرت امام باقر(ع) فرمودند: «... یجری کما یجری الشمس و القمر ...» مانند خورشید و ماه جریان دارد و کهنگی و اندراس در آن راه ندارد.(5)
خورشید گرچه صدها میلیون سال پیش آفریده شده است ولی آیا احدی تا کنون گفته است چون خورشید مربوط به گذشته است به درد انسان امروزی نمی خورد؟ در این تشبیه اسراری هست که توجه بدان برای موضوع بحث ما بسیار کارگشاست:
1ـ همچنان که خورشید منبع نور و نشان دهنده اشیا و ارائه دهنده راه از چاه است قرآن نیز روشن کننده حقایق و هدایتگر به سوی نجات است.ادامه در صفحه 77
2ـ خورشید گرچه نسبت به زمان ما بسیار قدیمی است ولی شعاع آن لحظه به لحظه تازه و نو است و روشنایی خورشید روزمره و آن به آن است. قرآن کریم نیز گرچه قرنها پیش از این نازل شده ولی خدای متعال اراده کرده است با بندگان خود در
حضرت زهرا سلام اللّه علیها از آن چنان مقامی برخوردار است و پهنه وجودش آن اندازه وسیع و گسترده است که تا دامنه قیامت نیز اسوه زنان است و احدی از زنان را با او در هیچ دورانی یارای هماوردی نیست.
صورت قرآن آن چنان سخن بگوید که تا دامنه قیامت هدایتها و تابش انوار آن، لحظه به لحظه و بروز باشد و هر بار و در هر زمان که کسی خود را در شعاع آن قرار دهد، نکته ای تازه و هدایت و معرفتی نو کسب کند و هر روز کتاب همان روز و هر سال کتاب همان سال باشد. و این حقیقت برای کسانی که با قرآن آشنایند مانند آفتاب روشن است.
و لذا ما با همه وجود معتقدیم که اگر خداوند می خواست در این زمان کتابی آسمانی نازل کند بیش از این قرآن نبود، همچنان که اگر بنا بود خورشیدی دیگر بیافریند باز هم همین خورشید بود.
3ـ اشعه خورشیدی در همه قرون و اعصار یکسان است ولی استفاده هایی که مردم در هر دوران از آن کرده و می کنند متفاوت است و هر چه استعداد و دامنه فکر و اندیشه بشر رشد یابد، بهره وری از آن بهتر و کاملتر است. هدایتهای قرآنی نیز گرچه در تمامی قرون یکنواخت و مساوی است ولی انتفاعی که مردم هر عصر از هدایتهای آن می کنند با زمان دیگر فرق دارد، به یقیین هر چه دامنه فرهنگ و دانش و فهم بشر کامل شود و توسعه یابد میزان استفاده و بهره مندی او از قرآن کریم بیشتر خواهد شد. و لذا در حدیثی حضرت امام سجاد(ع) فرمودند: «خداوند متعال که می دانست در آخرالزّمان گروههایی از مردم خواهند آمد که دارای عمق فکری و اندیشه اند سوره «قل هو اللّه احد» و آیاتی از سوره حدید را ـ که در خصوص توحید است ـ نازل فرمود. پس هر کس بیش از این جستجو کند به هلاکت خواهد افتاد.»(6)
4ـ همچنان که خورشید کهنگی ندارد و شعاعش به روز و تازه است ماه که نور از خورشید می گیرد نیز، برای مردم راهنما و روشنگر و هر زمان تازه و جدید است و به همین سان تربیت یافتگان و وجودهای نورگرفته از قرآن نیز، همچون خود آن کتاب آسمانی، در هر زمان و هر دوره ای مقتدا، نمونه و روشنگر راه قافله بشری به سوی خوبیها و کمالات اند. در اینجا مطالب دیگری است که به جهت طولانی شدن نوشتار از آن صرف نظر می شود.
1 ـ سوره اعراف، آیه 189.
2 ـ سوره ملک، آیه 14.
3 ـ سوره انعام، آیه 124.
4 ـ فاطمة الزهرا، علامه امینی، به کوشش حبیب چایچیان، انتشارات امیرکبیر، ص71.
5 ـ تفسیر المیزان، چ بیروت، ج3، ص72.
6 ـ تفسیر صافی، چاپ قدیم، تفسیر سوره توحید، ص540.