به
احترام تو ، تمام قد می ایستم …
تو را می ستایم نه به خاطر حماسه ها که آفریدی ، نه به خاطر معامله با حضرت دوست بر سر جان شیرینت ، نه به خاطر دستهای مهربان و خشن و پینه بسته و مردانه ات ، گاه کوچک و بچه گانه ات و گاه ظریف و لطیف و زنانه ات ، که آنگاه که باید ، آر پی جی زن می شد یا بی سیم چی ، وسیله التماس و خواهش در برابر فرمانده می شد که چند ماه کسری سن تو را ببخشد یا مرهمی می شد بر زخم برادر مجروحت ، و گاه در نهایت خلوت و سکوت شبها دست نیاز می شد به سوی عزیز بی نیاز .